Quantcast
Channel: سلامت نیوز
Viewing all 93435 articles
Browse latest View live

وضعیت فاکتور ۹ بحرانی نیست

$
0
0
سلامت نیوز:برخی گزارشات اخیر در رسانه ها حاکی از کمبود عرضه فاکتور ۹ به بیماران هموفیلی بود. به گزارش سلامت نیوز، سایت بنیاد امور بیماری های خاص در ادامه نوشت: با توجه به اهمیت این دارو، انتشار این گزارش موجب نگرانی فراوان شد، اما بر اساس تحقیقات انجام شده توسط واحد مددکاری بنیاد بیماری های خاص کمبود فاکتور ٩ برای بیماران هموفیلی موضوعی کذب بوده و در مراکز توزیع این دارو، دارو به اندازه کافی وجود دارد ولی به علت بدهی سازمان های بیمه گر به کانون هموفیلی و در نتیجه بدهی کانون هموفیلی به مراکز توزیع دارو این مراکز در برخی مقاطع از پخش دارو امتناع می نمایند که البته این موضوع هم باید بسیار سریع حل شود تا مشکلی برای بیماران پیش نیاید.

فاطمه کوچولو قربانی ضربه های مرگبار ناپدری

$
0
0
سلامت نیوز:ناپدری و مادری که متهم به قتل فاطمه کوچولوی یک ونیم ساله هستند، صبح دیروز در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرزبه ریاست قاضی رنجبر پای میز محاکمه ایستادند. رسیدگی به این ماجرای تکان دهنده در حالی آغاز شد که از سوی دادسرا هیچ کیفرخواستی علیه متهمان صادر نشده بود. به گزارش روزنامه ایران، در این جلسه زن و مرد هریک دیگری را عامل مرگ فاطمه معرفی کردند و به خاطر روشن نبودن برخی از نکته های مبهم پرونده، رئیس دادگاه از هر دو خواست شاهدان شان را به دادگاه معرفی کنند. رسیدگی به این ماجرای تکان دهنده از اسفند سال 94 و به دنبال مرگ مرموز دخترک یک و نیم ساله در یکی از خانه های خیابان درختی کرج آغاز شد.با انتقال جسد دختر بچه به پزشکی قانونی مشخص شد این کودک به خاطرضرب و شتم های شدید جان باخته است. پدر فاطمه کوچولو وقتی از ماجرای مرگ دخترش در خانه ناپدری باخبر شد با مراجعه به کلانتری به خاطرمرگ فرزندش، علیه همسرسابق و ناپدری فاطمه شکایت کرد. این مرد به کارآگاهان گفت: دخترم دراثر ضربه به ناحیه شکمش فوت کرده و به طورقطع او را کشته اند... بدین ترتیب سهیلا-مادر 25 ساله فاطمه- و شوهرش فرهاد دستگیر شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند اما این بازجویی ها نتوانست کارگشا باشد. بنابراین رسیدگی به این پرونده جنایی برای تحقیقات بیشتر و رسیدن به حقیقت به دادگاه کیفری ارجاع شد تا قضات بتوانند راز جنایت تکان دهنده را فاش کنند. صبح دیروز در حالی که مادر و ناپدری فاطمه خردسال با قرار وثیقه آزاد شده بودند، شعبه یکم دادگاه کیفری به ریاست قاضی رنجبر و با حضور دو قاضی مستشار -خنک دار و یزدان پور- تشکیل جلسه داد. در ابتدای جلسه پدر فاطمه در برابر قضات دادگاه ایستاد و با طرح شکایت گفت: همسرسابق ام و شوهرش دختر خردسالم را کشته اند و از دادگاه خواستار اشد مجازات هر دو هستم. این زن دو سال پیش از من جدا شد و سرپرستی دخترم به او واگذار شد تا اینکه چند ماه بعد متوجه مرگ وحشتناک دخترم شدم. سپس مادر فاطمه به پا خاست و شوهرش- ناپدری فاطمه- را عامل قتل معرفی کرد و به قضات گفت: من سر کار بودم وزمانی که به خانه برگشتم متوجه مرگ دخترم شدم. شوهرم اعتیاد به مخدرهای صنعتی دارد و حتماً دخترم را با کتک های وحشیانه اش کشته است. سپس شوهرش رو به قضات دادگاه گفت: من اطلاعی از این ماجرا ندارم چراکه همسرم از دخترش نگهداری می کرد. پس از اظهارات این زن و مرد قضات از آنها خواستند برای اثبات ادعاهای خود شاهدانی به دادگاه بیاورند، بنابراین ادامه رسیدگی به این پرونده به منظورروشن شدن حقیقت به جلسه دیگری موکول شد.

ماندگاری هوای گرم در کشور تا روز چهارشنبه

$
0
0
سلامت نیوز:مدیر کل پیش بینی و هشدارسریع سازمان هواشناسی ضمن اشاره به وقوع رگبار پراکنده باران در ارتفاعات البرز مرکزی از ماندگاری هوای گرم در اکثر نقاط کشور طی دو روز آینده خبر داد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، احد وظیفه گفت: براساس تحلیل آخرین نقشه های پیش یابی هواشناسی، طی سه روز آینده در ارتفاعات البرز مرکزی رگبار پراکنده باران، گاهی رعد و برق و وزش باد رخ خواهد داد. وی افزود: امروز و فردا(۳۰ و ۳۱ مرداد) در ساعات بعدازظهر و اوایل شب برای زاگرس مرکزی و شمال بوشهر افزایش ابر، بارش پراکنده، گاهی رعد و برق پیش بینی می شود. مدیر کل پیش بینی و هشدارسریع سازمان هواشناسی در ادامه گفت: تا روز چهارشنبه (۲ مرداد) هوای گرم در اکثر مناطق کشور ماندگار خواهد بود. وظیفه در مورد هوای تهران اظهار کرد: تهران در روزهای سه شنبه و چهارشنبه صاف تا کمی ابری گاهی همراه با وزش باد با بیشینه و کمینه دمای ۳۶ و ۲۴ و ۳۷ و ۲۵ درجه سانتیگراد پیش بینی می شود.

تشنگی ایران به گواه آمار

$
0
0
سلامت نیوز:سرانه آبی در ایران 60 سال قبل با 19 میلیون جمعیت 6 هزار متر مکعب بود و امروز با جمعیت 4 برابر به یک چهارم رسیده است... به گزارش سلامت نیوز به نقل از عصر ایران- هر چند سخنان وزیران پیشنهادی و موافقان و مخالفان آنان در نشست رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی لحظه به لحظه در عصر ایران انعکاس یافته است و جدای نتیجه بررسی ها اماری که از زبان حبیب الله بی طرف وزیر پیشنهادی نیرو بیان شد جدّا جای تأمل دارد تا واقعا باور کنیم ایرانِ ما تشته است . 1- با توجه به تداوم خشک سالی و تغییرات اقلیمی و کاهش منابع تجدید پذیر، سرانه آبی ما به 1450 متر مکعب رسیده است. 2- بخش هایی از سرزمین ایران وارد شرایط کمبود آب شده است. 62 درصد از کل مساحت کشور از مرز تنش آبی عبور کرده و 54 درصد که نصف جمعیت را در خود جای می دهد وارد مرحله کمبود آب شده است. 3- مصرف آب در سال های اخیر100 میلیارد متر مکعب بوده است. 60 درصد از منابع زیر زمینی تأمین می شود و 40 درصد از منابع سطحی. 4- 120 میلیارد متر مکعب از ذخایر استراتژیک آب زیر زمینی کاسته شده است. 5- به خاطر خشک شدن تعدادی از رودخانه ها و تالاب ها، چاه ها ، نشست زمین و بروز فروچاله ها و نیز شکستن یا اعوجاج برخی تأسیسات نفت و گاز زنگ خطر به صدا درآمده اما مصرف بی رویه ادامه دارد. *تنش آبی یعنی مشکل در یافتن منابع آب شیرین برای استفاده *برای این که بدانیم سرانه آبی به 1450 متر مکعب رسیده یعنی چه کافی است بدانیم 61 سال قبل و در سال ۱۳۳۵ که جمعیت ایران ۱۹تنها میلیون نفر بود سرانه آب تجدید پذیر هر ایرانی 6هزار متر مکعب بود. در حالی که امروز این رقم به یک چهارم کاهش یافته است. جالب است بدانیم سرانه آب تجدیدپذیر سالانه در بسیاری از کشورهای اروپایی، اسکاندیناوی و آمریکای شمالی بیش از ۶ یا ۷ هزار متر مکعب است. * درباره مصرف آب هم این نکته قابل ذکر است که میانگین مصرف آب در جهان به ازای هر نفر 580 متر مکعب در سال است و در ایران هر نفر 1300 متر مکعب در سال. ا

هوای تهران سالم است

$
0
0
سلامت نیوز:مرکز پایش آلودگی هوا، شاخص آلودگی هوای پایتخت را ۹۴ و در وضعیت سالم اعلام کرد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از پانا، بر اساس اعلام مرکز پایش و نظارت اداره کل محیط زیست استان تهران وضعیت کیفی هوای تهران در ۲۴ ساعت گذشته منتهی به ساعت ۱۱ سی ام مردادماه ۹۶ در وضعیت سالم بوده است. در این بازه زمانی وضعیت آلاینده منواکسیدکربن پاک (۳۰)، ازن پاک(۴۹)، دی اکسید نیتروژن سالم (۶۶)، دی اکسید گوگرد پاک (۱۱)، ذرات معلق با قطر کمتر از ۱۰ میکرون سالم (۶۳) و ذرات معلق با قطر کمتر از ۲/۵ میکرون سالم (۷۹) بوده است.

وقتی زندگی رنگ زباله می‌گیرد

$
0
0
سلامت نیوز:کرمانشاه 300 هزار نفر حاشیه نشین دارد. ساکنان دره دریج ، جعفرآباد ، ملاحسینی و آقاجان هر کدام در انبوهی از مشکلات و آسیب های اجتماعی غرق شده اند. آنقدر که نمی دانند دقیقاً مشکل شان چیست و درباره کدام یک حرف بزنند؛ تصویری ترستاک از فقر، اعتیاد و... ملاحسینی؛ زندگی لا به لای انبارهای تفکیک زباله به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، ملاحسینی محله ای است با خانه های آجری دود گرفته و خیابان هایی که یکی در میان آسفالت شده است. وارد محل که می شویم بوی پلاستیک سوخته و فاضلاب به استقبال می آید. همه جا بنرها و دیوارنویس های بزرگی در مذمت اعتیاد می شود دید: اعتیاد اگر تو را نکشد، مادرت را از غصه خواهد کشت. و مردی خمیده با کوله پشتی پاره ای در حال عبور از زیر بنر. زیر دیوارنوشت ها هم می شود آدم های زیادی دید که در حال مصرف هستند. در خیابان اصلی، گاراژهای بزرگ تفکیک ضایعات از لا به لای خانه ها بیرون زده اند یا برعکس. کیسه های بزرگ زباله های رنگارنگ هم جا به جا روی هم تلنبار شده. هر چند دقیقه، یکی را باز می کند و زباله ها را می ریزد وسط خیابان و چند نفر مشغول جدا کردن می شوند. ظرف نوشابه یک طرف، نایلون هم یک طرف دیگر. بچه ها جلوی خانه ها و لا به لای زباله ها بازی می کنند. یکی با دوچرخه ویراژ می دهد و بقیه دنبالش می دوند. مادرها هم جلوی خانه روی زیلو نشسته اند و گرم حرف زدن هستند. سراغ آقای محمودی می روم که توی یکی از کوچه ها سوپر مارکت دارد. با زیرپوش پشت دخل نشسته و روی دست ها و تنش پر از خالکوبی است. محمودی 30 سال است که در این محل زندگی می کند و خرجش با همین مغازه می چرخد. خرج خودش و بچه های تحصیلکرده بیکارش. او از مشکلات این محل می گوید: از کدام مشکل بگویم؟ نخستین مشکل همین ضایعاتی ها هستند. شما شب که بیایی این محل، می بینی چه خبر است. همه زباله ها را شب می سوزانند و تمام محل پر می شود از دود. جرأت نمی کنیم پنجره را باز کنیم. چند نفر از همین بو آسم گرفته اند و مریضی ریوی پیدا کرده اند. اعتیاد هم که وحشتناک است. شب جرأت نمی کنیم زن و بچه را بیرون بفرستیم. گوش تا گوش می نشینند توی کوچه ها و شیشه می زنند. برای خودشان با پارچه خانه درست می کنند. نمی توانی از بین شان رد شوی، آنقدر که زیادند. اما مواد فروش نداریم و بیشتر فروشنده ها جعفرآباد هستند. پرویز حقی وسط کوچه کنار کوهی از زباله نشسته و انگار بدش نمی آید حرف بزند. او هم 40 سال است که ساکن ملاحسینی است. لهجه غلیظ لکی دارد و به زور حرف هایش را متوجه می شوم. می گوید: پارک نداریم، چراغ نداریم، گندآب داریم، اتوبوس نداریم، مدرسه نداریم، مسجد نداریم... و همین طور ادامه می دهد. او هم از بوی دودی می گوید که شب در کل محل می پیچد. دو پسر جوان از خانه ای بیرون می آیند و می خواهند با آنها به انتهای کوچه بروم و رودخانه را ببینم. اما توی رودخانه چیزی جز زباله نیست و بر فراز آن لشکری از پشه و مگس. رودخانه ای از زباله و مگس. می گویند رودخانه زمستان ها طغیان می کند و از محله های لشکر و سربازخانه جاری شده و اینجا توی خانه های مردم می رود. امیر که برادر و پدرش هم در همین محل زندگی می کنند حسابی محل را می شناسد. می گوید: اینجا همه جور بدبختی داریم؛اول از همه این ضایعاتی ها هستند که اکثر قطعه های بزرگ محل، مال آنهاست. همه شان هم برق سه فاز دارند و از پشت کنتور می گیرند و برق محل را ضعیف می کنند. از پشت یک سوله تفکیک زباله، لوله ای بیرون آمده و آب کثیف و بدبویی از آن بیرون می ریزد و وارد محل می شود. نه از کانال خبری هست و نه فاضلابی. امیر می گوید این سوله کوچکی است و آب کمی از آن بیرون می ریزد، بعضی جاها لوله های پهنی دارد و چند برابر این آب را در محل رها می کنند: آنقدر پساب بیرون می ریزند که اگر وارد زمین بشوی تا کمر فرو می روی توی گل. بارها هم تذکر داده ایم ولی هیچ کدام از این ضایعاتی ها گوش نمی دهند. امیر تأکید می کند که خیلی به ضایعاتی ها نزدیک نشویم. موبایلش را بیرون می آورد و فیلم آتش سوزی های گسترده ای را نشانم می دهد که هر شب اطراف محل اتفاق می افتد. روی تپه های دور و بر محل هم لکه های سیاهی دیده می شود که محلی ها می گویند جای آتش سوزی شبانه گاراژهاست. جعفرآباد؛ گوسفند زنده موجود است از ملاحسینی تا جعفرآباد راهی نیست؛ مشهورترین محله حاشیه ای کرمانشاه با کوچه هایی بلند و شیب دار و خانه های کوچک 50 متری چسبیده به هم. اینجا به عکس ملاحسینی روی در و دیوار یک جمله بیشتر دیده نمی شود یا لااقل آنقدر که اجازه نمی دهد شعارهای ضد اعتیاد به چشم بیاید: گوسفند زنده موجود است. انتهای محل، نزدیکی ملاحسینی می شود گوسفندها را دید. چندتایی دور یک لاستیک کهنه تراکتور که نقش آخور را دارد جمع شده اند. آب می خورند و بالا و پایین می پرند. بزگیرها هم توی سایه نشسته اند، با عصاهای چوبی بلندی در دست که مخصوص بزگیری و گوسفندگیری است. بزگیرها از پسر بچه 10 ساله را شامل می شوند تا پیرمرد 70 ساله. خوش برخورد و گرم، از قیمت گوشت و دردسر پرورش گوسفند وسط این همه خانه می گویند. دوست ندارند نامشان را بگویند و دائم نگران هستند مبادا از جای خاصی آمده باشیم. یکی که چشمانش کاسه خون است و نمی تواند روی پایش بایستد، ترجیع بند همه جملاتش بیکاری است: بیکاری، بیکاری... همه چیز از بیکاری است. روز به روز هم بیشتر می شود. کار که نباشد آدم معتاد می شود، معتاد هم که شدی، بی پولی و برای خرج و مخارج باید دزدی کنی و جیب مردم را بزنی و... نمی شود جلوی حرف زدنش را گرفت. انگار هیپنوتیزم شده و دارد با سیلان ذهن، حدیث نفس می کند. همه ساکت نگاهش می کنند و سرشان پایین است. اکبر 20 سال دارد و از 8 سالگی کارش گوسفندداری است. تا کلاس 5 درس خوانده و موقع حرف زدن دائم می خندد: از صبح می آیم اینجا تا غروب مراقب گوسفندها هستم. شب ها هم گوسفندها را می بریم خانه. منظورش از خانه، آلونک های کوچکی است که در حیاط خانه مسکونی خود درست کرده اند. درهای کوچکی هم روی دیوار درست کرده اند که محل عبور و مرور گوسفندهاست. اکبر دائم می گوید: شهرداری به ما گیر می دهد که این کار را نکنیم. اگر نکنیم چه بکنیم؟ اینجا چه کاری هست؟ یا باید معتاد بشویم یا برویم توی ضایعاتی یا مواد بفروشیم. توی کوچه های جعفرآباد پر از بچه ها و مردان و زنانی است که بیرون خانه ها نشسته اند. هیچ کاری بجز تماشای اطراف ندارند. کوچه را بالا می رویم. کنار جاده، مغازه های زهوار دررفته ای را می بینم که تبدیل به آغل گوسفند شده اند. آقاجان و کولی آباد؛ از فقر تا اعتیاد کولی آباد یا زورآباد در چندصد متری محله آقاجان است اما آقاجانی ها هیچ دوست ندارند کولی آباد را با آنها یکی بدانی. محله ای که همه ساکنانش رنگ پریده اند، یا از اعتیاد یا از فرط فقر و بدبختی. صبح است و کوچه های تنگ و باریک محله خلوت. چند پسر جوان رو به روی بقالی کوچکی ایستاده اند. توی بقالی بجز چند قلم جنس چیزی پیدا نمی شود. بقال از بیکاری می نالد و می گوید: گاهی وقت ها مسافرکشی می کنم. اما مگر چقدر درمی آید؟ شاگردش می گوید: چند بار برای کار آمدم تهران اما کار درست و حسابی پیدا نکردم و برگشتم. اینجا توی این مغازه ماهی 10 هزار تومان از صاحبکارم پول می گیرم. همین طور که حرف می زنند مردی نحیف و خمیده از پشت سر به جوان مغازه دار چیزی می گوید و پسر جوان سری تکان می دهد. رهگذر جلوتر می رود اما پسر جوان دیگری که کنار در خانه شان ایستاده هم جوابش می کند تا بالاخره روبه روی پنجره ای می ایستد و دستی از پنجره بیرون می آید و چیزی به دستش می دهد. مرد نحیف، پا تند می کند و در کوچه ها محو می شود. مردی با چشمان آبی و پیراهن اتو کشیده، از گاراژی بیرون می آید. معلوم است که از ساکنان این محل نیست. نزدیک که می شود آرام در گوشم می گوید: اینجا هیچ کس راجع به کار و زندگی اش به تو راست نمی گوید، خودت را اذیت نکن. غروب بیا و اینجا را ببین. با کسی هم حرف نزن. فقط ببین! این لحظه ای است که رمز و راز کوچه های باریک در نبود آدم هایش برایم فاش نمی شود. غروب برمی گردم؛ کوچه ها مملو از جمعیت است. در اکثر خانه ها چارطاق باز است و مردان و زنانی با چشمان قرمز و مشکوک دنبالم می کنند. زن و مرد و پیر و جوان یکجا توی کوچه اند. بعضی ها پامرغی جلوی خانه نشسته اند و بعضی ها یکسره از خانه ای به خانه دیگر می روند. قیافه هایی درهم و هیکل های نحیف... کوچه ها باریک و خانه ها آجری و یک اندازه اند. آب بویناک جوی وسط کوچه راه باز کرده و سرازیری را پایین می رود تا برسد به بلواری خشک و بی درخت. مردان پیر و جوان وسط بلوار روی زمین نشسته اند و بعضی زیر سایه بان پیاده روها. سراغ چند مرد میانسال می روم. همه باهم شروع می کنند به حرف زدن از مشکلات. پیرمردی که روی صندلی نشسته و صورتش چروک های عمیقی دارد، با لهجه کردی شروع می کند به فحش دادن به امریکا: همه چیز تقصیر امریکاست، خدا لعنتش کند. هرچه می کشیم از امریکا می کشیم. مرد میانسال دیگری که روی زمین نشسته و نامش محمد است، دنبال حرفش را می گیرد: چیزی برای خوردن نداریم. شاید باورت نشود ولی یک سال است گوشت نخورده ایم. نه من و نه بچه هایم. همه ساکت می شوند. بغض راه گلویش را می گیرد و از حرف زدن بازمی ماند. یکی دیگر می گوید: برو داخل کوچه ها تا بدبختی را ببینی، همه بیکارند. من خودم 3 تا پسر جوان توی خانه دارم که بیکارند. خانه کرایه ای است و من هم کارگری می کنم اما همیشه کار نیست. اینجا هم نه فضای سبزی دارد و نه فضای آموزشی. انگار کسی دلش به حال مردم اینجا نمی سوزد. دره دریج؛ اینجا همه چیز موجود است کافی است نیش ترمزی بزنید تا همه جوانان دور میدان ابتدای محل نگاهشان تیز شود. سر که بچرخانید می بینید چند نفر با اشاره دست و صورت چیزی می گویند: چی می خوای؟ همه چیز هم موجود است حتی چیزهایی که نمی شود از آنها نوشت. دور تا دور پر از آدم است. آدم هایی که روی جدول های میدان نشسته اند یا دور هم در حال بگو و بخندند. چند صدمتر جلوتر، دره دریج (دراز) یا شهرک المهدی است. توی پارک پر از آدم است. آنها کپه کپه دور هم نشسته اند و پاسور بازی می کنند. چمن با ورق های پاسور فرش شده. آنقدر شلوغ است که انگار مسابقه ای در جریان باشد. سه چهار نفری با سبیل های پر پشت و بلند نشسته اند و مشکوک نگاهم می کنند و سریع ورق ها را جمع می کنند. خودم را معرفی می کنم تا شاید خیال شان آسوده تر شود. یکی از وضعیت بیکاری در محل می گوید و دیگری از بدبختی و فقر: بگذار چیزی بگویم بخندی! این پارک الان سال هاست که اینجاست و این تیر چراغ هم از همان روز اول اینجاست. ولی دریغ از اینکه یک بار روشن شده باشد. خوب که نگاهش کنی می بینی حتی لامپ هم ندارد. مرد دیگری می گوید: بیکاری را از همین جا می توانی ببینی و حس کنی. هر روز از صبح تا شب همه اینجا نشسته اند و حرف می زنند و ورق بازی می کنند. نه کسی کاری دارد نه کسی پولی دارد. همین یارانه هم نباشد که همه از گرسنگی می میرند. پسر جوانی می گوید: پشت این تپه محل دفن زباله است. باد که بگیرد، بو همه محل را برمی دارد. از این پارک می شود کرمانشاه را دید. شاید با فاصله ای 10کیلومتری اما واقعاً فاصله ده ها کیلومتر است. توی محل مردم دور ماشین های سنگینی که در حال آسفالت کوچه های خاکی هستند جمع شده اند و تماشا می کنند. انتهای کوچه ها به تپه ای می رسد که در دامنه آن و در آلونک های کوچکی، گوسفند پرورش می دهند. علیرضا گودرزی مدیرکل دفتر اجتماعی و فرهنگی استانداری کرمانشاه در گفت و گو با ایران ، حاشیه نشینی کرمانشاه را میراث دوران جنگ می داند و می گوید: در زمان جنگ 5شهر و 400 روستا خالی شد و این افراد به کرمانشاه و شهرهای بزرگی مثل تهران و کرج مهاجرت کردند. گودرزی از سکونت 300 هزار نفر در حاشیه کرمانشاه و سکونتگاه های غیررسمی بسیاری دور و بر این شهر می گوید و اینکه کرمانشاه جزو چند شهر بزرگ حاشیه نشین ایران است: متأسفانه ما در مسأله آسیب های اجتماعی هم رکورددار هستیم؛ میزان بالای طلاق، اعتیاد و تکدیگری که جزو درگیری های اصلی استان است. برای نوشتن این گزارش مجبور می شوم دو روز به حاشیه های کرمانشاه سر بزنم و حالا احساس می کنم آنچه در این دو روز دیده ام، تجربه ای متفاوت از زندگی ام بوده است. تصاویر و صحنه هایی که هنوز باور نمی کنم به چشم دیده باشم. حاشیه کرمانشاه جایی منتهی الیه زندگی است؛ جغرافیایی ناپیدا با مردمانی فقرزده، محروم از هر امکانی و در حال جنگی هرروزه با مرگ و زندگی.

گشت چند ساعته در پاتوق‌های فروش مواد

$
0
0
سلامت نیوز:چندی پیش پرویز افشار، سخنگوی ستاد مبارزه با موادمخدر درنشست خبری به مناسبت سالروز جهانی مبارزه با مواد مخدر با اشاره به تغییر الگوی مصرف موادمخدر در کشور عنوان کرد مصرف شیشه با افت ۸.۱ درصدی در رتبه سوم قرار دارد و خوشبختانه مصرف شیشه در بین معتادان کشور رو به کاهش است. به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت: اظهارات سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر، ما را بر آن داشت تا برای راستی آزمایی این ادعا به چند پاتوق و مرکز کاهش آسیب (دی آی سی) در تهران سر بزنیم. برای تهیه این گزارش میدانی 2 پاتوق در شمال و شما ل غرب و یک مرکز کاهش آسیب در جنوب تهران را بطور تصادفی انتخاب کردیم. جایی بین میدان آزادی و صادقیه، جایی که بالای سرت تا چشم کار می کند پل است و پل؛ انگار ماشین ها از بالای سرت پرواز می کنند. روی چمن های نمناکی که بتازگی کوتاه شده اند آدم هایی را می بینی که بی خیال از گذر دنیا ساعت هاست در چرتند و آنقدر خمارند که متوجه حضور هیچ کس نمی شوند. همراه با گروه 3 نفره ای از جمعیت خیریه تولد دوباره (که کارشان این است هر روز از صبح تا غروب به پاتوق های مختلف سر بزنند و برای معتادان غذا و وسایل بهداشتی ببرند) به جایی می رویم که چندتایی از معتادان با سر و صدای ما سر از زمین برمی دارند. اول می ترسند که شاید مأمور باشیم ولی با دیدن ون سبز رنگ جمعیت خیال شان راحت می شود. آقای قیاسی ، سر اکیپ گشت سیار به آنها نان و حلوا شکری می دهد و حال شان را می پرسد. از یکی که جوان قد بلندی است و شاید هفته هاست سر و صورتش را اصلاح نکرده و به زور روی پایش بند است از اعتیادش می پرسم. اسمش سجاد و 37ساله و بچه دزفول است. غذایش را توی کوله پشتی کهنه اش می گذارد و بعد جواب می دهد: 10 سال می شه مواد مصرف می کنم. اولش تریاک می کشیدم وقتی برای کار به تهران اومدم، رفتم سمت دوا. الانم 2 سالی می شه شیشه هم می کشم. سجاد به گفته خودش شیشه و هرویین را باهم مصرف می کند و روزانه 50 هزار تومان مواد می کشد و به نظرش مصرف شیشه در این پاتوق نه تنها پایین نیامده بلکه زیادتر از گذشته هم شده است: مجبورم برای تهیه مواد هر روز برم بالای سر سطل آشغالایی که نزدیک رستوران ها و فست فودی هاست تا بطری نوشابه و ظرف های آلومینیومی رو جمع کنم. روزی 10 تا 15 کیلو بطری جمع می کنم و به ضایعاتی ها می فروشم. به زور 50 تومن کاسب می شم. اونم میدم به ساقی. با این وضعیتی که داری چرا ترک نمی کنی؟ راستش می ترسم. بچه ها میگن توی کمپ آدمو کتک می زنن و می خوان به زور ترک بدن. می ترسم نتونم دووم بیارم. شب ها کجا می مونی؟ همین جا زیر پل می خوابیم. زمستون ها هم کنجی رو پیدا می کنیم و با نایلون و پتو سرپناهی می سازیم که کمتر سردمون بشه. پارسال یکی از بچه ها همینجا از سرما مرد. ساعت نزدیک 11 صبح است و کم کم سر و کله اهالی پاتوق پیدایشان می شود. جوانی با تیشرت سیاه و شلوار زرشکی رنگ با کوله ای که پشتش انداخته و گویی برایش سنگینی می کند. اسمش رضا است، 37 سال دارد و 12 سالی می شود که مواد می کشد. آنقدر لاغر و تکیده است که همه رگ های دستش بیرون زده اند مثل کلاف سیمی که روی آن را روکش کرده اند! از او هم همان سؤال تکراری را می پرسم و همان پاسخ: بیشتر آدم های اینجا شیشه و دوا را باهم مصرف می کنن، نشئگی اش بیشتر میشه. از هر کدوم نیم گرم می زنم. آدم داریم روزی دو ، سه گرم هم مصرف می کنه. او هم مثل اهالی دیگر این پاتوق ادعا می کند که مصرف شیشه اصلاً کاهش نیافته و فقط کیفیت آن پایین آمده است. بعد از اینکه پیش سازهای شیشه جمع شد کیفیت شیشه خیلی پایین اومد. اینجا همه شیشه می کشند. الان زیاد اینجا نیستند همه رفتند ضایعات جمع کنند. رضا روزی 20 – 30 هزار تومان از فروش ضایعات در می آورد. آن طرف اتوبان زیر سایه پل هایی که از کنار و بالای هم آسمان را بریده اند جوان های دیگری ایستاده اند. یکی شان پیراهن فرم قرمز رنگی به تن دارد و گویی کارگر رستوران یا کبابی است. برخلاف بقیه که با دیدن مان راهشان را کج می کنند سرجایش می ایستد. جوانی با موهای بور و پوستی روشن و دندان هایی سفید و سالم که وقتی می فهمم معتاد به هرویین و شیشه است اصلاً باورم نمی شود. 22 ساله و اهل سنندج است. برای کار به تهران آمد ولی وسوسه امتحان هرویین کار دستش داد. کم حرف است و انگار خماری کلافه اش کرده. به همین چند جمله بسنده می کند.: 5 سالی میشه هرویین می کشم. یک سالی میشه که شیشه هم بهش اضافه شده. تا 2 ماه پیش توی یک کارگاه صنعتی کار می کردم وقتی صاحبکارم فهمید معتادم اخراجم کرد. الانم با بدبختی و دوره گردی پول موادمو جور می کنم. چند جوان لمیده بر چمن ها وقتی می بینند بسوی شان می رویم بلند می شوند و از ما فاصله می گیرند. دو نفرشان سرباز هستند و با همان لباس فرم نظامی برای مصرف آمده اند. هیچکدام جواب سؤالم را نمی دهند جز مرتضی. ساقی 34 ساله ای با گونه هایی گل انداخته و بدنی لاغر و کشیده که البته سیگار کمی دندان های سفیدش را زرد کرده است. تا آنجا که می توانستم از زیر پل اتوبان شیخ فضل الله خودم را به انتهای پل رساندم. اجازه ورود به دورهمی تازه واردها دست مرتضی است. در طول روز جور کردن مواد با اوست و شب ها ساقی اصلی که مسلح است برای فروش می آید. او همه آمار پاتوق را تحویلم می دهد: روزی 200 - 300 نفر برای خرید مواد و مصرف اینجا میان. بیشترشان شیشه مصرف می کنن. اونایی که وضعشون خراب تره شیشه و دوا رو با هم می کشن. ولی چیزی که عجیب تره دخترهای جوون و نوجوونی هست که برای خرید میان. همشون هم شیشه می کشن، عصر بیایین اینجا ببینین چه خبره. تقاضا برای شیشه کم که نشده بیشتر هم شده. چرا اینها رو به دوستات می فروشی؟ نه راه پس دارم نه راه پیش. می خوام اینها رو تأمین کنم. خدا شاهده از صبح تا عصر اینجام. بخاطر پول نیست هر چقدر شد پولشو روی آسفالت آتیش می زنم و سوار ماشین می شم و می روم. وقتی خودم ذره ذره مردن اینها را دارم می بینم برای چی بکشم. روزی چقدر درآمد داری؟ مونده به مشتری. از روزی 100 هزار تا 150 هزار تومن. از 300 تومن دیگه بالاتر نمیره. از صبح تا 12 شب می فروشم. باید جلوی این جامعه رو بگیرین. مأمورها بیان اگه با گرفتن من حل میشه و قاچاق مواد بسته می شه بیان منو بگیرن. مواد را از کجا می آوری؟ از همدان می آورم. رحیم از آن طرف می گوید: نه این خودش آشپرخونه داره. دکتر داره. از مأمورها نمی ترسی؟ ببین اونور پل ناامن شده همه میان اینور. ده روز پیش یکی رو کشتن. مواد فروش های اصلی شب میان. همشون مسلحن. پل شیخ فضل الله پاتوق خطرناکیه. زیاد مأمور اینجا میاد. فروشت چطوره؟ مشتری های شیشه مثل سابق هستند؟ غروب بیایین اینجا ببینین چه خبره. دخترای 16 ساله میان و شیشه می خرن. من میگم 16 ساله. آبجی وقتی یک نفر بخاطر مواد بیاد اینجا گریه کنه فکر می کنین جلوی خودشو می تونه نگه داره. خدا شاهده قسم می خورم مصرف مواد در خانوم ها بیشتر از آقایونه. من ده دقیقه اینجام نهایت یک ساعت دیگه میرم. همه رقم آدم اینجا می بینم. مرتضی از مراجعه دانشجو ها و سربازها برای خرید شیشه می گوید و جوان دماغ عمل کرده ای که پیش او نشسته نان و حلوا شکری را لقمه می کند و با ولع می خورد. به تیپش نمی خورد معتاد باشد ولی خودش اعتراف می کند که شیشه و هرویین می زند. منو ببین. لیسانس کامپیوترم. قزوین خوندم. بیکارم. روزی یک گرم شیشه می کشم. هر چقدر بکشیم جا هست.هر چقدر بیشتر، بهتر. شیشه آدم رو بی خیال می کنه. مخ تعطیل میشه. زمان رفتن نظیر به بهانه گرفتن سیگار دم ماشین مان می آید و با اضطراب می گوید: خانم بنویسید جنس شیشه ها خیلی مزخرف شده. بنویسید معلوم نیست توی این مواد چی می زنن که کل بدنمون جوش های چرکی زده. ساقی ها هم از همین مواد آشغال به ما میدن. تا می آیم از او بیشتر اطلاعات بگیرم با عجله برمی گردد و هنگام بازگشت جمله ای می گوید که همه مان را به فکر فرو می برد. می گوید: بدم میاد از همه چیز. مثل یک آفت به جانم افتاده. دوست دارم یک نخ سیگار هم نکشم. اولش با یک نخ سیگار، بعد هم حشیش، بعد تریاک و بعد هم شیشه کشیدیم. الانم دوا، شیشه و کراک... از 10 - 15 نفری که توی پاتوق شیخ فضل الله درباره مصرف شیشه پرسیدیم همگی عنوان می کنند مصرف شیشه پایین نیامده ولی مرغوبیت جنس کاهش داشته است. ورود زنان به این پاتوق ممنوع آنقدر بالا آمده ایم که انگار تهران زیر پای مان است. آمده ایم پاتوق ژوراسیک؛ پاتوقی که بچه هایی که با آنها همراه شده ام می گویند زن ها حق ورود به آن را ندارند! بعد از چنددقیقه حرکت در جاده خاکی پر دست انداز بالاخره می رسیم. ساعت از یک ظهر گذشته و گویی از آسمان آتش می بارد و از زمین گرما می جوشد. آنقدر گرم است که نمی شود حتی لحظه ای داخل ون بمانیم. بیرون می ایستیم تا سر و کله اهالی اینجا پیدایشان بشود. آقای قیاسی می گوید معتادها بیشترشان لابه لای صخره ها برای خودشان پاتوق درست کرده اند و تا ما را ببینند و پایین بیایند طول می کشد. بعد از 15 دقیقه از دور یکی شان را می بینیم. مرد میانسالی که سلانه سلانه می آید و یکی دوبار کم مانده بود زمین بخورد. از شدت ضعف و لاغری انگار چشمانش می خواهند از حدقه بیرون بزنند. صورتش پر است از زخم. خودش می گوید موقع اصلاح صورتش اینطور شده. یه سیگار به من بده. بعداً بپرس چی می خوای بدونی؟ میگن مصرف شیشه کم شده درسته؟ نه کی گفته؟ بیشتر شده. هروئین خیلی کمتر می کشند. من خودم هروئین قبلاً خیلی می کشیدم الان اگر شیشه نباشه هروئین نمی تونم بکشم. دوستامم که هستند اکثرشون شیشه مصرف می کنن. اگه پول داشته باشیم 50 تومن شیشه و دوا می خریم. نداشته باشیم هم روزی 20هزار تومن. من کارمند سفارت... بودم. داداشم هروئین می کشید. اون بهم داد. زن و بچه داشتم. اون موقع اعتیاد نداشتم. سال 74 زنم طلاق گرفت رفت سوئد. پدر و مادرم دماوند زندگی می کنند. بعضی وقت ها مادرم میاد پایین می بینمش. عزیزانم رو نمی توانم ببینم. خسته شدم. چرا ترک نمی کنی؟ می ترسم. یه بار رفتم ترک کنم آنقدر کتکم زدن که کم بود بمیرم. زمستان آب یخ روی من می ریختن و می گفتن بگو غلط کردم آنقدر بگو... خوردم که گاوداری بغل بشنوه. باید غرورت بشکنه که ترک کنی. مادرم فکر می کرد اونجا بادم می زنن.از اونوقت دیگه می ترسم برم برای ترک. از تأثیر مخرب مصرف شیشه چیزی می دونستی؟ تو روزنامه ها خونده بودم تأثیر بدی داره اما ندیده بودم. الان دیگه ضایعات می فروشم، مو کوتاه می کنم همین بچه های اینجا رو. پول نمی گیرم. مواد می گیرم. حدوداً نیم گرم دوا و یک گرم شیشه می کشم. خیره مانده ام به درختانی که چند نفر بین شان مردد هستند برای بیرون آمدن، یکی شان بالاخره بیرون می آید و به سمت ماشین می آید. سنش به زور به 25 می رسد ولی آنقدر شکسته و فرتوت شده که از دور شبیه به آدم های سن و سال دار است. دندان هایش یکی در میان ریخته و به زور می تواند سرش را بالا بگیرد. مجید بچه اراک است و از 17 سالگی معتاد شده. هر روز 30 هزار تومان شیشه می خرد و 20 هزار هرویین. او هم مثل بیشتر کسانی که آلوده به افیون شده اند ضایعات پلاستیک و آلومینیوم جمع می کند. آنقدر خمار است که زیاد او را به حرف نمی کشیم. او هم عنوان می کند مصرف شیشه کاهش نداشته بلکه تنها موادی است که تقاضا برای آن هر روز بیشتر می شود. ساعت از 3 عصر گذشته و این سؤال تکراری را از ده ها اهالی این پاتوق پرسیده ایم، آنها هم مثل اهالی پاتوق قبلی می گویند مصرف شیشه کم نشده است! شیشه مثل گذشته شارژ نمی کند برای اثبات حقیقت به محله ای در جنوب تهران می رویم که هر خبرنگاری در حوزه اجتماعی دست کم یکبار برای گزارش راهش به آنجا افتاده؛ محله شوش. برای من که به دنبال یافتن نتیجه این تحقیق هستم مرکز کاهش آسیب اعتیاد مطمئن ترین جاست. در امتداد آخرین بزرگراه های تهران جایی که آجرهای خانه های ساده پشت به پشت هم مرزهای خانه ها را می سازند دیوارهای آجری یک ساختمان قدیمی از دور نمایان است ،اینجا حالا مرز زندگی عده ای شده است که گویی ساکنان پشت دیوارهایش از دید رهگذران مخفی شده اند. به ساختمان 2 طبقه آجری که سن وسال کمی هم ندارد، می روم. آدم های خمار و نشئه مثل لشکرهای شکست خورده به هم چسبیده اند. مردانی لاغر اندام با چهر ه های کدر، دهان های بی دندان، موهای ژولیده و محاسن بلند و اسکلت بی گوشت با دست هایی استخوانی که دور زانوهای شان چمبره زده اند مقابلم صف کشیده اند. وضعیت اینجا بغرنج تر از جاهای دیگر است. اعتیاد زخم عمیقی به آدم هایی زده که برای کمک به این مرکز آمده اند.عده ای روی پتو های نازک یا تکه مقوایی لم داده اند و عده ای دیگر بدن های زهوار دررفته شان را روی صندلی جا داده اند پلک های شان بی اختیار روی هم می افتد، حواسشان به من نیست. ساکنان اینجا جز شیشه بازی و دود کردن مواد روی زرورق و نشئگی هنری ندارند، که اگر هم داشته اند، سوخته است. اینجا که می آیند بیشترشان خمارند. دود را که یکباره در پارک شوش به کام کشیدند به خانه می آیند؛ اینجا جای امنی برای آنها است. از حسین 58 ساله که سال هاست اعتیاد دست از سرش برنداشته درباره مواد می پرسم.: نخستین بار 10 سال پیش بود، مصرف را از دوا شروع کردم. الان شیشه و دوا را باهم می کشم. روزی نیم گرم شیشه و نیم گرم هرویین می کشم. 40 هزار تومن شیشه می خرم و 20 هزار تومن هم دوا. من می گم مصرف شیشه بیشتر شده.هم راحت تره هم شارژ می کنه. شیشه می کشن فاز می گیرن. خانوما هم هستن، اونا هم شیشه و دوا مصرف می کنن. هر وقت بخوام شیشه هست اما جنس شیشه ها خراب شده. وقتی می کشم به جای شارژ بدتر خوابم می گیره. بی حال می کنه. نمیشه هم نکشی. اگر نکشم اعصابم خورد میشه. خیلی آشغال شدن و بدن مون هی جوش های چرکی می زنه. می پرسم آیا عرضه و تقاضای شیشه نسبت به گذشته کمتر شده یا نه؟پاسخ می دهد: هیچ فرقی نکرده، الان زنگ بزنم برای مواد 5 دقیقه ای برایم میارن. کی گفته کم شده؟ بیشتر شیشه می کشن. ترک کردن شیشه سخته، دوا 3 روز زمان می بره. 40 -50 روز باید بخوابی که شیشه رو ترک کنی. من دوبار ترک کردم. 3 ماه پاک بودم بخاطر ناراحتی روحی و بی پولی و خرجی بازم شروع کردم. وقت ناهار که می شود سرو کله مشتری هایش هم پیدا می شود. فرشاد با لباس هایی که آنقدر چرک مرده اند که نمی شود رنگش را تشخیص داد لنگ لنگان می آید. صورتش را چند هفته ای است اصلاح نکرده. موهایش را یک سال. روی صندلی می نشیند و زل می زند به پایپ شیشه. پیراهنش را بالا می دهد. دمل های چرکی به شکل مشمئز کننده ای نمایان می شود. جوش های زخمی که خونابه از آن تراوش می کند.: 19 سالم بود شیشه می کشیدم. الان دیگه مصرفم سنگین شده هم دوا و هم شیشه می کشم. هر کدوم روزی یک گرم. می پرسم خرید و فروش شیشه کم شده؟: نه اتفاقاً، دوا اومده پایین و شیشه زیاد شده. برای اینکه می گن، دوا خماری داره، شیشه نداره.هر دو تا هست تا دلت بخواهد. 10 دقیقه ای شیشه گیرم میاد. گرمی 20هزار تومن دوا می خرم و 40 هزار تومن شیشه. روزی یک گرم، دو گرم می کشم جوابگو نیست داره یک گرم به بالا میره. دیگه سوت و نیم گرم جواب منو نمیده. دوستام هم بیشترشون شیشه می کشن. جعفر برادر یازدهم حسین و بچه شوش کلاه لبه دار را روی سرش جابه جا می کند دستش را روی زخم های صورتش می کشد و شروع می کند: می دونی خانم کیفیت شیشه شیمیاییه. قرص داره، خواب آوره و سیستمم رو به هم میریزه. اسیدش بالاست. تمام بدنت زخم میشه و عفونت میکنه. با اجبار باید مصرف کنیم. کی به شما گفته مصرف شیشه کمتر شده؟ اغلب میان شیشه می خرن. فروش شیشه بیشتره چون بالاخره یک سری ها بیشتر باهاش کیف می کنن. از بس آشغال و اسید قاطیش می کنن، جنسش خیلی بد شده. از بالا شهر دخترهای جوون زیادی برای خرید شیشه اینجا میان. من خودم اول با تریاک و حشیش شروع کردم الان شیشه می زنم. حرف های جعفر را پسر جوانی به نام عرفان قطع می کند. لوله پایپ را در جیب شلوارش پنهان می کند و با حالتی معترض می گوید: نه قبول ندارم که شیشه مصرفش کم شده. گل و حشیش هم زیاد مصرف می کنن. پاتوق هم وضع همینه شیشه و دوا می زنن. من خودم اولش با دوا شروع کردم. بازاریابی شبکه ای کارمی کردم. یه سال بعدش دیگه کار نکردم. روزی 1 تا 2گرم دوا می کشم. جعفر 35 ساله و علی 33 ساله و محسن 28 ساله هم از اعتیادشان به شیشه می گویند و از اینکه مصرف شیشه نه تنها در بین تازه کارها بلکه در بین معتادان قدیمی هم رواج یافته است. ساعت به 12 ظهر نزدیک می شود و هر دقیقه به جمعیتی که برای خوردن غذا و گرفتن وسایل بهداشتی به دی آی سی (مرکز کاهش آسیب) مراجعه می کنند، افزوده می شود. مردی 33 ساله با صورتی سیاه و لباس های ژنده و چرک مرده مقابلم می نشیند و می گوید: 9 سال پیش مصرف مواد را شروع کردم اولش با همان شیشه شروع کردم الان حدود 2 و نیم گرم مصرف می کنم. پولش رو هم با زد و بند گوشی و ساعت جور می کنم. مواد هم زد و بند می کنم از کاسب ها می خرم.مثلا اگر پول مواد یک میلیون تومان باشد 300هزار تومنش رو مواد می گیرم. علی درباره اینکه چرا مصرف شیشه بالاتر است می گوید: یکسری شب ها بیدارن. تنها چیزی که شب ها بیدارشون نگه می داره شیشه است. خونه رویی و دزدی که می کنند بهشون جرأت میده. اینم بگما الان بچه سال زیاد شده. از 14، 15، و 16 سال میان اینجا شیشه می خرن. قبلاً اینجوری نبود دو ساله اینجوری شده. دخترها هم میان. دخترها از شهرستان هم میان. زینب آخرین کسی است که امروز با او حرف زدم. از 10 سال پیش که از شهرشان خرم آباد به تهران آمده هیچ وقت نتوانسته به شهرشان برگردد. اعتیاد او را اسیر خودش کرده و به جوانی اش چنگ زده. با گدایی پول اعتیادش را جور می کند. جلوی در ورودی روی صندلی مرکز دی آی سی چرت می زند. پلک هایش را که باز می کند جعفر با انگشت اشاره به شانه اش می زند و از او می خواهد به پرسش هایم جواب دهد.: دیگه به من دست نزن. چی می خواین بگم؟ یه پنجی و یه ربعی مصرف می کنم. نمی دونم همه چی مصرف می کنم. 12سال شده الان. با بدبختی با گدایی روزی 7، 8 تومن گیرم می یاد. هنوز صحبت هایم با زینب تمام نشده که خماری شیشه روی صندلی میخکوبش می کند.معلوم نیست در چرت چند دقیقه ایش چه می بیند. شاید می بیند که پول مواد امروزش جور شده، شاید آدم هایی را می بیند که به دنبال او هستند تا بفرستندش کمپ اجباری ترک اعتیاد، شاید هم خواب خانه مادری اش را می بیند...

وقتی تنبیه کودکان، مجوز قانونی می‌گیرد

$
0
0
سلامت نیوز:مدتی است اخبار تأسف باری از کودک آزاری منتشر می شود. گاه عمق فاجعه به حدی است که سلامت جسمی و روانی کودک دچار اختلال جدی می شود و در بدترین حالت متصور، قربانی جان خود را از دست می دهد. از ماجرای تلخ آتنا مدت زیادی نگذشته است که گزارش های تکان دهنده دیگری از رواج کودک آزاری می رسد. به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت: پیش از آنکه به راه حل بپردازیم، نخست باید موضع نظام حقوقی ایران را در قبال حقوق کودک – از جمله حق صیانت از تمامیت جسمی و عاطفی وی– بشناسیم. مهم ترین سند حقوقی بین المللی درباره صیانت از حقوق کودکان، پیمان حقوق کودک است که دولت جمهوری اسلامی ایران با امضا و در نهایت تصویب کنوانسیون حقوق کودک در اسفندماه 1372 به این میثاق مهم جهانی پیوسته است. بر پایه ماده 9 قانون مدنی ایران، معاهداتی که به تصویب مجلس ایران برسد، در حکم قانون ایران بوده و برای تمامی محاکم و ادارات لازم الاتباع است. لذا وقتی از میثاق حقوق کودک سخن به میان می آوریم، به قانون رسمی و لازم الاجرای کشور نظری داریم و نه صرفاً یک توصیه نامه یا متن ارشادی. به موجب مقدمه این پیمان، کودک به دلیل عدم رشد کامل جسمی و ذهنی، قبل از تولد و نیز پس از آن نیازمند محافظت و مراقبت ویژه، از جمله حمایت حقوقی مناسب است . به عبارت دیگر، از آنجا که کودکان از قدرت جسمی و ذهنی کمتری نسبت به سایر آحاد جامعه برخوردارند، طبیعتاً باید از حمایت حقوقی بیشتری برخوردار باشند. توازن حقوق و تکالیف بر پایه توانمندی و قدرت افراد برقرار می شود و کودکان که هنوز به قدرت کافی برای خودآیینی و اداره کامل زندگی اجتماعی خود دست نیافته اند، گستره تکالیف کمتر و در برابر، دامنه حقوق گسترده تری دارند. به استناد بند 1 از ماده 3 میثاق حقوق کودک، در کلیه اقدامات مربوط به کودکان که توسط مؤسسات رفاه اجتماعی، دولتی یا خصوصی، دادگاه ها، مقامات اجرایی یا نهادهای قانونگذاری به عمل می آید، مصالح عالیه کودک از اهم ملاحظات است . بنابراین، در صورتی که دادگاه سرپرست قانونی کودک – اعم از ولی یا قیم یا کسی که حضانت قانوناً با اوست- را شایسته نگهداری و اداره امور کودک تشخیص ندهد، می تواند به استناد همین بند، جلوی ورود ضرر بیشتر به آسایش و رفاه کودک را بگیرد و اداره زندگی وی را به کسی واگذارد که بیشترین مصلحت، سود و رفاه را برای وی به ارمغان بیاورد. پیمان حقوق کودک برای تضمین اجرای بند 1 ماده 3، در بند 2 همان ماده کشورهای عضو پیمان را متعهد ساخته تا حمایت و مراقبتی که برای رفاه کودک ضروری است، با توجه به حقوق و تکالیف والدین، سرپرستان قانونی یا دیگر اشخاصی که قانوناً مسئول کودک هستند، تضمین نمایند و در این راستا، کلیه اقدامات قانونی و اجرایی لازم را به عمل آورند . ابزارهای مناسب برای حمایت از کودک بند های 1 و 2 ماده 9 پیمان حقوق کودک، به محاکم کشورهای عضو گوشزد می کند که ضمن رعایت اصول دادرسی عادلانه، در مواردی که بودن کودک در کنار والدین منجر به آزار وی می شود یا والدین نسبت به کودک بی توجهی می کنند، حکم به افتراق کودک از سرپرست داده و برای نگهداری وی در محل مناسب تصمیم گیری کنند. بنابراین ابزار لازم برای رها ساختن کودک از زندگی با بدسرپرستان در اختیار دادرسان و نظام قضایی ما هست و به نظر می رسد صرفاً ناآگاهی از مفاد کنوانسیون و ضرورت اجرای آن منجر به شکل نگرفتن رویه ای متحد و قاطع در این زمینه شده است. ماده 19 کنوانسیون حقوق کودک به صراحت بیشتری از تکلیف دولت ها نسبت به کودکانی سخن می گوید که مورد آزار و سوء رفتار قرار گرفته اند: کشورهای عضو کلیه اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی لازم را به عمل خواهند آورد تا از کودک در برابر کلیه اشکال خشونت جسمی یا روانی، صدمه یا آزار، بی توجهی یا رفتار توأم با سهل انگاری، سوءرفتار یا بهره کشی، از جمله آزار جنسی، در هنگام مراقبت توسط والد (یا والدین)، سرپرست (یا سرپرستان) قانونی یا هر شخص دیگری که عهده دار مراقبت از کودک است، حمایت کنند . همچنین بر اساس ماده 20 همین میثاق، دولت های عضو موظف شده اند در موارد تشخیص بی صلاحیتی سرپرستان، نسبت به تمهید مراقبت جایگزین برای چنین کودکانی اقدام کنند که بر پایه بند 2 همین ماده، مراقبت جایگزین می تواند شامل نگهداری توسط خانواده جایگزین، کفالت طبق مقررات اسلامی، فرزندخواندگی یا در صورت لزوم اسکان در مؤسسات مناسب برای مراقبت از کودکان باشد. مواد 34 تا 36 پیمان حقوق کودک به وظیفه دولت ها در حمایت از کودکان در برابر کلیه اشکال استثمار و آزار جنسی، کودک ربایی، فروش و قاچاق کودکان و سایر اشکال بهره کشی که مغایر با حق رفاه کودکان باشد، اشاره کرده است و دولت های عضو پیمان، حمایت های پیش گفته را تضمین کرده اند .با وجود تمامی تدابیر پیشگیرانه فوق الذکر، نمی توان جامعه ای عاری از خشونت علیه کودکان را متصور بود. ماده 39 پیمان حقوق کودک به همین منظور، بهبود جسمی، روانی و ادغام اجتماعی کودکی را که قربانی آزار و سوءرفتار و بهره کشی شده است، وظیفه دولت های عضو دانسته است. بنابراین صیانت از حقوق کودک صرفاً به اقدامات پیشگیرانه محدود نمی شود و ضرورت دارد تدابیر لازم برای نجات کودک قربانی با تصویب قوانین خاص صورت پذیرد. وقتی تنبیه مجوز قانونی می گیرد همه آنچه بیان شد، مقررات پیمانی بود که از سال 72 با تصویب در مجلس شورای اسلامی به قانون ایران بدل شده و برای محاکم لازم الاجراست. اما شوربختانه، نه تنها گامی برای اجرای مقررات پیش گفته برداشته نشده است، بلکه برخی از قوانین موجود نشان از رویکردی متضاد دارد. به عنوان نمونه، بند ت ماده 158 قانون مجازات مصوب 1392 یکی از مواردی را که ارتکاب رفتار مجرمانه قابل مجازات نیست، اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و مجانین که به منظور تأدیب یا حفاظت آنها انجام می شود، مشروط بر اینکه اقدامات مذکور در حد متعارف و حدود شرعی تأدیب و محافظت باشد ، عنوان کرده است. دو نقد جدی بر این قانون وارد است. نخست آنکه معیاری بشدت انعطاف پذیر و سیال به نام قصد تأدیب و حفاظت و حد متعارف و شرعی می تواند سبب ساز سوء استفاده های فراوان شود. تنها کافی است پدر یا مادر یا سرپرست طفل مدعی حسن نیت خود شود تا بتواند به آزار جسمی یا روانی کودک دست بزند. در واقع، با تصویب این ماده قانونگذار امکان تنبیه بدنی کودکان را به رسمیت شناخته و سرپرستانی را که به تنبیه فیزیکی کودکان مبادرت می کنند، در سایه عفو قانونی از بازخواست مصون داشته است. حد متعارف ملاکی بشدت راهزن است و باید بازاندیشی شود. اگر مراد از متعارف عرف عموم جامعه است، ما به پارادوکسی غیرقابل حل می رسیم: مگر نه آن است که حاکمیت – در معنای عام که شامل هر سه قوه می شود- موظف به اجرای کنوانسیون حقوق کودک است؟ چگونه می توان مدعی اجرای پیمان حقوق کودک بود و در عین حال قانونی را از تصویب گذراند که بدیهی ترین حق کودک – حق تمامیت جسمی- را نقض می کند؟ عرف حاکم معیوب است و پیمان حقوق کودک برای صیانت اطفال از گزند همین عرف معیوب مقرراتی را وضع نموده است. پس به جای آنکه پیرو عرف ناسالم موجود باشیم، باید به معنایی دیگر از واژه متعارف رجوع کنیم: عرف خاص متخصصین حوزه کودکان . امروزه دیگر هیچ نظریه یا مکتب معتبری را نمی توان یافت که هنوز به ضرورت تنبیه فیزیکی یا آسیب به سلامت عاطفی کودک به منظور تأدیب وی قائل باشد. همه روانشناسان از آثار سوء غیرقابل جبران خشونت علیه کودکان سخن می گویند و بنا بر یکی از مهم ترین مکاتب روان شناختی معاصر که ریشه در آرای فروید دارد، عمده آسیب ها و اختلالات روانی، ریشه در دوران طفولیت دارند. لذا نمی توان از نقض تمامیت جسمی یا لطمه به سلامت عاطفی کودک به بهانه تأدیب دفاع کرد و در عین حال آثار سوء دراز مدتی را که چنین برخوردهایی در پی دارد نادیده گرفت. اگر مراد از متعارف در نص ماده 158 را عرف مورد پذیرش خردمندان جامعه تلقی کنیم، به دلایلی که از نظر گذشت، چنین عرفی هرگز حکم به تنبیه فیزیکی و آزار روانی کودک به جهت تأدیب وی نمی دهد. بنابراین ضرورت دارد رویه قضایی رویکرد خود را نسبت به اعمال بند ت ماده 158 قانون مجازات اسلامی اصلاح کند و به بهانه حسن نیت متجاوزان به حقوق کودک، از مجازات آسیب رسانی به تمامیت جسمی و سلامت عاطفی کودک مضایقه نکند. ضرورت تدوین آیین دادرسی کودک از سوی دیگر لازم است آیین دادرسی متناسب جهت استیفای هرچه بیشتر حقوق کودکان اندیشیده و تصویب شود. ضرورت دارد تسهیلاتی برای اثبات جرم علیه کودکان ترتیب داده شود تا بتوان امیدوار بود که خشونت علیه کودکان با واکنش قضایی مناسب و قاطع روبه رو می شود. کودکان به جهت ناآگاهی و آشنا نبودن به مسائل حقوقی و بوروکراسی حاکم، باید از ساز و کارهای ساده تری برای اثبات ادعاهای خود بهره مند باشند. به عنوان مثال نمی توان از کودک انتظار داشت پس از لطمه جسمی به پزشکی قانونی مراجعه کند یا شهودی برای اثبات آزار روانی به دادگاه تعرفه کند. به نظر می رسد اتخاذ تدابیر اثباتی متفاوتی برای حمایت واقعی از کودکان در معرض خشونت ضروری است و این مهم باید از طریق وضع مقررات خاص در این زمینه محقق شود. متأسفانه در کشور ما برای رسیدگی به اتهامات کودکان (پس از رسیدن به سن بلوغ و قبل از 18 سالگی) آیین دادرسی ویژه ای در مواد 408 تا 417 قانون آیین دادرسی کیفری پیش بینی شده است، در حالی که برای رسیدگی به جرایمی که علیه اطفال صورت می گیرد، هیچ ضابطه خاص و حمایتی وجود ندارد. نخست باید به کودک موضعی قدرتمند در آیین دادرسی ببخشیم تا انتظار اجرای عدالت در محکمه ای را داشته باشیم که یک سوی آن انسانی بالغ و عاقل در مظان اتهام است و در دیگر سو، کودکی ستمدیده و ناآگاه در موضع اثبات. امید است با اصلاح در قوانین موجود و تصویب مقرراتی کارا که حمایتی در شأن کودکان جامعه ما به ارمغان آورند، در درجه اول و با تغییر جدی در فرهنگ زندگی اجتماعی و خانوادگی و باور به کرامت انسانی کودکان در درجه دوم، در آینده کمتر شاهد نقض حقوق کودکان در خانواده و جامعه باشیم.

نگاهی به بازار بزرگی که صنعت گردشگری ایران تاکنون از آن غفلت کرده است

$
0
0
سلامت نیوز: دکترین نگاه به شرق در توسعه گردشگری ایران، همخوان با زیرساخت ها و حساسیت های سیاسی، فرهنگی و امنیتی و اثربخش ترین راهکار برون رفت از رکود حاکم بر صنعت گردشگری ایران و منطبق با اصول اقتصاد مقاومتی است. در این نوشته، به جزئیات این موضوع پرداخته شده است.
به گزارش سلامت نیوز، شرق نوشت: درحال حاضر فعالیت هدفمند دفاتر خدمات مسافرتی در گردشگری ایران در حوزه جذب توریست با محوریت بازارهای اروپایی است و نگاه به غرب در گردشگری محدودیت های فرهنگی، سیاسی، امنیتی و حتی زیرساختی دارد درحالی که برخی از انواع گردشگری، اساسا این محدودیت ها و حساسیت ها را با خود به همراه ندارند. به عبارتی توسعه گردشگری با رویکرد نگاه به غرب، یک سری محدودیت های فرهنگی، سیاسی و امنیتی را به همراه دارد؛ ضمن اینکه به دلیل علائق و سلایق توریست غربی، از نظر زیرساختی نیز صرفا پنج استان و شهر و کمتر از ۲۰ هتل آن هم چهار یا پنج ستاره و در چهار تا شش ماه سال در این مدل توسعه، نقش ایفا می کند که البته این محدودیت ها ناشی از نوع نگاه سنتی، محدود و پراکنده فعالان و برنامه ریزان حوزه گردشگری است که نتیجه فعالیت تورگردانی جذب کمتر از صد هزار توریست غربی است و هیچ کشور اروپایی هم در لیست ١٠ کشور اول به لحاظ جذب و ورودی توریست به ایران نیست. پیشنهاد جایگزینی برای این موضوع نگاه به بازار کشور های همسایه و شرق است. توسعه گردشگری با رویکرد نگاه به شرق، علاوه بر کاهش حساسیت های فرهنگی، سیاسی، امنیتی، زیرساخت های مورد نیاز آن نیز تا حد زیادی فراهم است؛ ضمن اینکه همه ایران و اغلب شهرها و حتی روستاها و صدها مرکز اقامتی با سطوح درجه بندی مختلف و در تمام سال می توانند در این دیدگاه توسعه ای، نقش ایفا کنند. درحال حاضر گردشگری ایران، در حالی از کمبود هتل و ظرفیت اقامتی در مقاصد سنتی مانند تهران، اصفهان، شیراز و برخی شهر های تاریخی، رنج می برد که از آن طرف صدها هتل و مرکز اقامتی در بیش از ٢٥ استان کشور از خالی بودن و نداشتن توریست در رنج و فشار اقتصادی هستند. همین کمبود و تناقض و عدم توزیع مکانی مناسب در سایر ارکان گردشگری، ازجمله در حمل ونقل هوایی نیز مشاهده می شود به نحوی که، ظرفیت مسافری و گردشگر پذیری خطوط حمل ونقل هوایی در مسیر های منتهی به مقاصد سنتی گردشگران ورودی، با کمبود یا فشار مواجه است، درحالی که استان های غیرمقصد برای توریست غربی، دقیقا مشکلی برخلاف این دارند. تاکنون کارهای پراکنده مطالعاتی دراین خصوص انجام شده و البته در مطالعات دانشگاهی هم در این رابطه کارهایی انجام شده ولی نگاه بخش خصوصی و فعالان گردشگری در حوزه ورود توریست به کشور که البته کمتر از ۵۰ دفتر خدمات مسافرتی است، صرفا به سوی بازارهای غربی است؛ سازمان متولی هم متأثر از این نگاه اغلب در نمایشگاه های خارجی بازار هدف کشور های اروپایی شرکت می کند؛ هرچند پروتکل های همکاری با اغلب کشور های شرقی وجود دارد ولی پیگیری نمی شود. البته باید مطالعات گسترده ای مبنی بر تعریف شرق و بازار های هدف و طرح ها، پروژه ها و ایده های مختلف منطبق با اسناد بالادستی و همخوان با کمیت و کیفیت اجزا و ارکان صنعت گردشگری کشور و همچنین همخوان با حساسیت های فرهنگی، اجتماعی و حتی امنیتی انجام شود. به طورکلی می توان به طرح گردشگری سلامت؛ گردشگری پزشکی؛ گردشگری زیارتی؛ گردشگری ادبی؛ طبیعت گردی و سایر انواع گردشگری که در سلیقه و علاقه مردمان شرقی وجود دارد، به عنوان تعدادی از ده ها طرح عملیاتی و اجرائی با رویکرد نگاه به شرق در توسعه گردشگری ایران اشاره کرد. گردشگری سلامت؛ گردشگری پزشکی؛ گردشگری زیارتی یا گردشگری ادبی از این جهت یک راهکار اثربخش در برون رفت از رکود و محدودیت های خودساخته و خودخواسته است که در اغلب بررسی ها و مطالعات بازار و سنجش کمی و کیفی حجم و اندازه بازارهای جدید، معطوف به شرق است، درعین حال که ظرفیت های خوبی هم در جذب گردشگر با این موضوعات از غرب وجود دارد. در گردشگری با نگاه به شرق فقط پنج استان، ۲۰هتل و در چند ماه سال درگیر طرح نخواهد بود. بلکه در رویکرد نگاه به شرق، همه شهر ها و استان های کشور و صدها مرکز اقامتی با سطوح مختلف درجه بندی و در همه ماه های سال مشمول اجرای طرح می توانند باشند که این توزیع زمانی و مکانی یک مزیت نسبی و ویژگی ممتاز در توسعه گردشگری با نگاه به شرق محسوب می شود. در زمینه کار اجرائی هم تاکنون برخی کارها اجرائی شده است، به طور مثال اخیرا یک طرح گردشگری در دست اجراست که برای آن برنامه ریزی و سازماندهی نیز صورت گرفته است و براساس سیاست پرهیز از اقدامات سنتی محدود و پراکنده و با نگاه به شرق و به ویژه به کشورهای همسایه و با تعریف یک پروژه ملی با به کارگیری ظرفیت های موجود و البته خالی کشور برنامه ریزی شده که در فاز نخست، ١٥ استان کشور را درگیر طرح خواهد کرد که اتفاقا برخی از این استان ها نه تنها همانند اصفهان و شیراز با کمبود ظرفیت اقامتی و خدمات سفر و حتی درمانی مواجه نیستند بلکه با ضرر های ناشی از ظرفیت خالی در اغلب ماه های سال دست به گریبان هستند. در همین طرح گردشگری پزشکی که می توان از آن به عنوان یک طرح توسعه گردشگری با نگاه به شرق یاد کرد، علاوه بر توزیع مکانی و توسعه مقاصد و استفاده از تعداد بیشتری از مراکز اقامتی کشور در شهر های مختلف ایران، برخلاف گردشگری سنتی که از غرب به دنبال توریست است، فصول پیک و محدودیت زمانی سفر نیز ندارد و به دلیل هدفی که از سفر وجود دارد، همه سال می تواند فصل پیک گردشگری پزشکی باشد. بنابراين توزیع مکانی و زمانی حاصل از نگاه به شرق در برنامه ریزی توریسم می تواند ظرفیت موجود و خالی کشور در صنعت گردشگری، مثلا هتل های اغلب استان های کشور را بر مدار بهره برداری قرار دهد و همه ماه های سال را فصل پیک گردشگری کند و به عبارتی امكان بهره گیری بیشتر از امکانات موجود را فراهم كند. البته علاوه بر هتل باید به حمل ونقل پذیرایی راهنمایان گردشگری و بهره مندی جوامع محلی نیز اشاره کرد. از طرفی در انواع گردشگری با نگاه به شرق، فعالان بخش خصوصی به جای رقابت فرسایشی در بازارهای محدود غربی و مقاصد سنتی، بازار بزرگ تری را پیش روی خود دارند که به دلیل نوپابودن، فرصت حضور و رقابت را برای تعداد بیشتری از فعالان گردشگری فراهم می کند و این مهم دقیقا در شرایطی است که بیش از سه هزار دفتر خدمات مسافرتی ایران و سایر بخش های صنعت گردشگری ایران با ده ها هزار نفر نیروی انسانی جوان و تحصیل کرده، بنا به دلایل مختلف با ٥٠ دفتر خدمات مسافرتی که در حوزه ورود گردشگران خارجی (غربی) فعال اند، توان رقابت ندارند. بنابراين توسعه گردشگری با نگاه به شرق، فرصت جدیدی را برای فعالان صنعت گردشگری، به ویژه برای این حجم از دفاتر خدمات مسافرتی که فعالیتي در عرصه ورود گردشگر خارجی به ایران ندارند؛ فراهم می کند و قطعا حجم عمده سرمایه مادی و انسانی موجود در دفاتر خدمات مسافرتی و سایر بخش های صنعت گردشگری ایران که درحال حاضر اغلب در خروج ارز از کشور به دلیل اجرای تورهای خروجی فعال اند، به صادرات نامرئی و ارزآوری حاصل از ورود توریست شرقی هدایت خواهند شد در همین حال اغلب کارشناسان اقتصادی و سیاسی همکاری های منطقه ای و تبادلات فرهنگی و اقتصادی با کشورهای شرق و منطقه و همسایه را کم ریسک تر و سهل الوصول تر تحلیل می کنند و پروتکل های همکاری دولت های منطقه با ایران به مراتب بیشتر و گسترده تر از همکاری ما با کشور های غربی است؛ بنابراين می توان طرح های توسعه ای در گردشگری را با نگاه به کشورهای همسایه و به ویژه بازارهای شرقی از جمله طرح های هوشمندانه و به موقع، حساب شده و با قابلیت های اجرائی و اقتصادی مناسب به خصوص منطبق بر اصول و مفاهیم اقتصاد مقاومتی در حوزه صنعت گردشگری دانست و البته باید ابعاد اشتغال زایی و کاهش تبعات سیاسی- امنیتی در مقایسه با توریست غربی، قرابت های فرهنگی و توزیع عادلانه درآمدهای حاصله را نيز در مدار قرار گیری سایر جاذبه هاي گردشگری و ظرفیت های کشور كه در تمدن شرقي مورد استقبال است، به ویژگی ها و محاسن دکترین نگاه به شرق در توسعه گردشگری افزود. موضوع از استدلال و منطق قوی برخوردار است، البته که باید بخش خصوصی توجیه و هدایت شود و باید مزیت های اقتصادی این استراتژی را برای فعالان بخش خصوصی بیان کرد. فعلا که فقط ۵۰ دفتر خدمات مسافرتی بازار محدود خود را در غرب دارند و منافع اقتصادی آن را هم می برند، قطعا برایشان توجیه ندارد که تغییر بازار دهند بنابراين وظیفه دولت است که بازارها را بزرگ کند و بخش خصوصی را هدایت كند و به این بازاری که سال ها از آن غفلت کرده ایم، به طور هدفمند ورود کنیم؛ البته همین الان حجم عمده و بخش اعظم توریست ورودی از کشورهای همسایه و شرقی است؛ اما خودجوش و بدون تور و بدون سرو صدا. درحالی که وقتی اسم توریست می آید همه نگاهشان به غرب است؛ بخش خصوصی هم فقط می خواهد از اروپا توریست بیاورد. دولت هم فقط نگاه به نمایشگاه های اروپایی دارد و این در حالي است که هیچ توفیقی هم به دست نیاوردیم. حجم توریست اروپایی و اساسا غربی ما کمتر از صد هزار نفر است؛ یا عددی نزدیک به این. در این شرایط دولت و به طور خاص سازمان متولی هم زمان با رشد فعالیت های مرتبط با جذب توریست از بازارهای سنتی غربی که همه ساله هزینه های زیادی برای بازاریابی و تبلیغات و شرکت در نمایشگاه های غربی صرف مي كند، بايد به طور محسوس یک تغییر رویکرد را در کار فعالان بخش خصوصی به ویژه دفاتر خدمات مسافرتی به وجود آورده و نهادینه کند و باید آژانس ها را به سمت کشور های همسایه و شرق سوق دهد؛ کما اینکه دفاتر قدیمی که روی بازار های غربی کار می کنند نیز به کار خود ادامه دهند؛ این دو با هم مغایرتی ندارد. از طرفی سازمان متولی و برنامه ریزان کشور بايد با تدوین سازوکار های مناسب اعم از قوانین، ایجاد زیرساخت های تکمیلی، آموزش، تدوین فرایند ها و روش ها، تسهیل خدمات سفر اتباع خارجی به ویژه اتباع کشور های همسایه و شرقی، معرفی جاذبه های توریستی و ظرفیت های منطبق با نیازها و علايق و سلايق ملت های شرقی و اولویت بخشی به گردشگری با نگاه به شرق، بتوانند مسیر همواری را پیش روی مجریان و فعالان این حوزه قرار دهند تا قبل از اینکه مزیت نسبی ما در گردشگری سلامت یا گردشگری ادبی یا فرهنگی مثل زبان فارسی یا سایر انواع گردشگری که مبتنی بر قرابت های مذهبی و فرهنگی و اقوام است به دست کشورهای همسایه از بین نرفته است، بتوانیم بازارهای شرقی را تصاحب کنیم.

بهترین گزینه های غذایی برای پاکسازی رگهای بدن

$
0
0
سلامت نیوز:زمانیکه رگ ها دچار گرفتگی می شوند علاوه بر تصلب شرایین، احتمال ابتلا به مشکلات دیگری مانند پرفشاری خون و بیماری های قلبی نظیر حمله قلبی بیشتر خواهد شد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از آوای سلامت ،پاکسازی رگهای بدن یکی از مهمترین گام ها برای جلوگیری از انسداد شریان ها و جلوگیری از انسداد جریان خون به قلب است. ثابت شده که مصرف ۱۰ گزینه غذایی موثر، منجر به پاکسازی شریان ها و پیشگیری از حمله قلبی خواهد شد: ماهی قزل آلا: این نوع ماهی از اسیدهای چرب سالم غنی است و مصرف آن منجر به کاهش کلسترول خون و جلوگیری از التهاب می شود. التهاب شناخته شده ترین علت بیماری های قلبی عروقی است. آب پرتقال: پرتقال مقادیر بالایی از ویتامین ث و آنتی اکسیدان ها را در خود جای داده که از عروق خونی محافظت می کنند و منجر به کاهش طبیعی فشار خون می شوند. تحقیقات نشان داده که نوشیدن ۲ لیوان آب پرتقال در روز برای جلوگیری از بیماری های قلبی مفید است. روغن زیتون: روغن زیتون بکر خواص زیادی برای سلامتی بدن و به ویژه برای پیشگیری از ابتلا به بیماری های قلبی عروقی دارد. این ماده غذایی نیز حاوی چربی های اشباع نشده است که به میزان اندکی اکسید شده و مانع رسوب کلسترول در رگ های خونی می شوند. آجیل: سرشار از اسیدهای چرب غیر اشباع و امگا ۳ است و مصرف منظم آن منجر به کاهش سطح کلسترول، سلامت مفاصل و قلب می شود. علاوه بر این، مصرف آجیل عملکرد مغز را افزایش می دهد و منجر به بهبود حافظه می شود. زردچوبه: ترکیب فعال و پرخاصیت زردچوبه کورکومین نام دارد که محافظ سلامت قلب محسوب می شود. نتایج پژوهش های محققان نشان می دهند که زردچوبه به واسطه ی دارا بودن این ترکیب می تواند از آسیب های ناشی از انسداد رگ ها جلوگیری کند. چای سبز: حاوی کاتچین است؛ نوعی آنتی اکسیدان قوی که از قلب محافظت می کند، سطح کلسترول را کاهش می دهد و متابولیسم را بهبود می بخشد. با نوشیدن روزی ۲ لیوان چای سبز، از سلامت قلب تان محافظت کنید. سیب: محققان دانشگاه کالیفرنیا اعلام کردند که ترکیب پکتین موجود در سیب نقش موثری در کاهش کلسترول دارد. زمانی که کلسترول خون در حد نرمال باشد، امکان گرفتگی رگ ها کاهش می یابد. علاوه بر این، سیب حاوی فلاونوئیدها است. این ترکیبات مغذی باعث کاهش ۵۰ درصدی خطر ابتلا به بیماری های قلبی می شوند. آووکادو: غنی از چربیه ای سالم برای تنظیم کلسترول و حفظ سلامت قلب و عروق است. آووکادو منبع خوبی از پتاسیم نیز محسوب می شود. این ماده معدنی نیز برای تعادل سطح کلسترول ضروری است. گوجه فرنگی: گوجه فرنگی منبع فوق العاده ی آنتی اکسیدانی به نام لیکوپن است که مانع از تجمع چربی در جداره رگ ها می شود. نتایج برخی از پژوهش ها نشان می دهد که مصرف روزانه گوجه فرنگی باعث کاهش چشمگیر خطر بروز پلاک ها در رگ ها می شود. اسفناج: نتایج پژوهش های متعدد نشان می دهند که اسفناج سرشار از ویتامینAوCاست و برای جلوگیری از اکسایش کلسترول و بروز بیماری هایی مانند تصلب شرایین مفید است. منیع:thehealthguide

مزاحمت برای سرگرمی!

$
0
0

سلامت نیوز: با بررسی وضعیت جامعه باید گفت که اغلب افراد از لحاظ تحصیلات و امکانات نسبت به هر دوره دیگری پیشرفت قابل توجهی داشته اند. امروزه در اغلب خانواده ها افراد تحصیلکرده سعی در به کارگیری آگاهی ها دارند، اما از سوی دیگر شاهد بروز برخی اقدامات ناشی از تنهایی و تنزل سلامت روان در جامعه هستیم. این در حالی است که ایجاد مزاحمت برای افراد در هیچ فرهنگ و آیینی پذیرفته نیست.

به گزارش سلامت نیوز، آرمان نوشت: هنوز در کشور ما ایجاد مزاحمت برای نهادهایی که قسمتی از ضروری ترین مسائل یک شهر را در دست دارند، سرگرمی محسوب می شود. در اغلب موارد بیان این نکته که ممکن است در جای دیگری به نیروهای آتش نشانی نیاز باشد تا جان یا اموال عده ای را از نیستی نجات دهند، تکراری بی فایده است. آمارها نشان می دهد که این رفتار در سال های اخیر با وجود پیشرفت فرهنگی هنوز محبوبیت خود را به عنوان یک سرگرمی حفظ کرده است. اگر ایجاد مزاحمت را همچون پاره کردن صندلی های اتوبوس ها و شکستن شیشه های تلفن های عمومی، آسیب به اموال عمومی به حساب بیاوریم، صاحب این عادت دچار بیماری وندالیسم یا جنون خسارت زدن است و اگر میزان مزاحمت کودکان و بزرگسالان را بررسی کنیم به دو نتیجه می رسیم؛ یکی اینکه چنین سرگرمی هایی به دلیل پرطرفدار بودن در میان کودکان یک تفریح بچه گانه محسوب می شود و دوم اینکه بزرگسالان تنهایی را دلیل این تفریح نابخردانه می دانند.

جریمه در انتظار مزاحمان تلفنی اورژانس

قرار است در مجلس برای مزاحمان تلفنی اورژانس بالغ بر سه میلیون ریال جریمه تعیین شود. بر اساس بررسی های انجام شده مرکز فوریت های پزشکی به طور روزانه شاهد مزاحمت های تلفنی فراوان است، طوری که چندی پیش اعلام شد یک نفر به مدت سه ماه ۱۷۰ مرتبه مزاحم اورژانس تهران شده است! نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس با استقبال از طرحی در مجلس برای جریمه مزاحمان تلفنی اورژانس عنوان کرد: بنده نیز زمزمه های چنین طرحی را شنیدم، اما هنوز به کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ارائه نشده است و ما از این طرح استقبال می کنیم. محمد حسین قربانی افزود: این مزاحمان تلفنی برای اورژانس باعث اختلال در روند خدمت رسانی شده و کار سازمانی برای خدمت به مردم و بیماران را مختل می کنند. بنابراین باید این افراد مزاحم شناسایی و با آنها برخورد شود.

روزانه صدها نفر مزاحم اورژانس می شوند

روزانه 653 نفر مزاحم اورژانس می شوند. ایجاد مزاحمت برای نیروهای اورژانس همچنان ادامه دارد و روزانه صدها نفر در تماس با این سامانه امدادی علاوه بر ایجاد مزاحمت در کار امدادرسانی اخلال ایجاد می کنند. بر اساس آمار در سال 94 روزانه 878 تماس مزاحمت با اورژانس تهران برقرار شده و در آن سال 316 هزار و 275 مورد مزاحمت تلفنی به ثبت رسید.

همچنین در سال 95، 225 هزار و 165 مزاحمت ثبت شد که به طور میانگین روزانه 625 تماس تلفنی مزاحمت بود. البته این میزان کاهش در سال گذشته با تلاش رسانه ها، تغییر فرهنگ مردم و همکاری آنها به دست آمد. امسال روزانه 653 تماس تلفنی مزاحم اورژانس ثبت شده است. چندی پیش معاون عملیات اورژانس گفت: در این مدت فردی که در طول سه ماه 170 بار مزاحم اورژانس شده بود، شناسایی شد. این فرد هر بار پس از تماس اقدام به فوت کردن یا صحبت نکردن می کرد. اسماعیل فراهانی با اشاره به اینکه در روز 210 مورد مزاحمت تلفنی بین ساعت هشت تا 15 به ثبت می رسد، تاکید کرد: در این مدت 1409 تماس با مرکز اورژانس تهران برقرار شد. حدود 5/11 درصد تماس ها در روز را مزاحمان تلفنی تشکیل دادند. این در حالی است که در برخی مواقع مزاحمان تلفنی به اورژانس با دادن شرح حال دروغین باعث می شوند آمبولانس به محل اعلام شده اعزام شده و توان نیروها گرفته شود. بسیاری از مزاحمت ها از سوی کودکان در سایه غفلت والدین رخ می دهد. موضوع مهم دیگر این است که بیشترین تماس های مزاحم با تلفن های عمومی و سیم کارت های بدون نام و نشان است. بر اساس قوانین مندرج درباره ایجاد مزاحمت برای سازمان های امدادی اگر فردی چند بار پشت سر هم ایجاد مزاحمت کند، خط او برای تماس با اورژانس برای دقایقی مسدود می شود و نمی تواند با اورژانس تماس بگیرد. البته مزاحمان حرفه ای و سمج، پس از شناسایی به مرجع قضائی معرفی می شوند.

مزاحمان تلفنی به روانپزشک مراجعه کنند

مدیر روابط عمومی مرکز اورژانس تهران درباره مزاحمان تلفنی اورژانس به آرمان می گوید: نمی توان هر تماس غیرمرتبط به اورژانس را جزو مزاحمت های تلفنی دانست. برای مثال برخی از افراد خواستار تماس با 118 هستند، اما به دلیل نا آگاهی با 115 تماس می گیرند. این گونه تماس ها نیز جزو مزاحمت ها مورد بررسی قرار می گیرد. حسن عباسی می افزاید: اغلب افراد تماس گرفته با اورژانس به قصد مزاحمت به بیماری های روحی و روانی دچار هستند. برای مثال وقتی یک فرد در مدت سه ماه 170 بار با اورژانس تماس می گیرد، بی شک او از نارسایی های روانی رنج می برد.

به گفته او هر وقت از سوی اورژانس به مقوله مزاحم تلفنی پرداخته شود به تعداد مزاحمان تلفنی این نهاد افزوده می شود. برای مثال پرداختن به مقوله مزاحمان تلفنی همچون پرداختن به خودکشی است. در این شرایط مردم متوجه تاثیرات قرص برنج در خودکشی می شوند، طبیعتا تعداد خودکشی نیز در جامعه افزایش می یابد. مدیر روابط عمومی مرکز اورژانس تهران درباره افراد مزاحم می گوید: این افراد بعد از شناسایی و دستگیری باید از سوی روانشناسان و مشاوران مورد بررسی قرار گیرند. این در حالی است که بنده چندان تمایلی به بازگو کردن تعداد معضل های اجتماعی ندارم، چون بر این باورم که طرح چنین مسائلی در جامعه شدت آن را افزایش می دهد. عباسی درباره وضعیت افرادی که برای اورژانس و دیگر سازمان های امدادی کشور مزاحمت ایجاد می کنند، می افزاید: بر اساس بررسی های انجام شده مزاحمان تلفنی به اورژانس آقا، خانم، کودک، نوجوان و افراد در رده هاس سنی متفاوت هستند.

برای مثال در گذشته برخی از دانش آموزان در زمان برگشت از مدرسه از طریق تلفن های همگانی برای اورژانس و دیگر نهادها امدادی مزاحمت ایجاد می کردند، اما امروزه از شدت این نوع مزاحمت تلفنی کاسته شده است. این در حالی است که هنوز در بین مزاحمان تلفنی افراد در گروه های سنی مختلف مشاهده می شوند. او درباره دلایل افراد مزاحم می گوید: اغلب این افراد بعد از دستگیری تنهایی را دلیل بروز این رفتار نابهنجار اجتماعی می دانند. مدیر روابط عمومی مرکز اورژانس تهران تاکید می کند: برای کاهش این معضل می توان با فرهنگسازی از طریق آموزش، همگان را نسبت به اهمیت سازمان های سه شماره ای آگاه کرد. به گفته او در این شرایط باید افراد را از طریق خانواده، آموزش و پرورش، گروه های همسالان و رسانه ها به ویژه رسانه ملی نسبت به عملکرد شماره های تماس امدادی و ضروری آگاه کرد. شهروندان باید بدانند که با حذف هر تماس بی دلیل به اورژانس در مرگ و زندگی یک فرد نقش دارند. بی شک افراد با چنین بینشی دیگر تلفن های امدادی را بی دلیل اشغال نمی کنند. به گفته او هرگونه تماس با تلفن های اورژانس باید در شرایط اضطرار باشد نه از روی آزار، اذیت و رفتارهای بیمارگونه.

اقدامات فرهنگی برای کاهش مزاحمان تلفنی

یک حقوقدان درباره دلایل بروز مزاحمت تلفنی برای اورژانس به آرمان می گوید: از لحاظ جامعه شناسی مزاحمت تلفنی یک آسیب اجتماعی است و این معضل اجتماعی برای عده ای وسیله ای برای گذران اوقات شاد است. همچنین از لحاظ فرهنگی باید این آسیب مورد بررسی قرار گیرد. حال باید به این سوال پاسخ داد که تاکنون چه اقدامی از سوی رسانه ملی و دیگر رسانه ها انجام شده تا همگان درباره رسالت شماره های سه رقمی اطلاعات مناسب به دست آورند؟ در حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو تهران مردم برای گرفتن عکس سلفی و مشاهده ساختمان مانع تردد آمبولانس های و خودروهای آتش نشانی شدند. این گونه اقدامات نشان دهنده فقدان کار فرهنگی در جامعه است. برای مثال افراد در بزرگراه های تهران با مشاهده آمبولانس اجازه عبور به این خودرو امدادی را نمی دهند. حسین احمدی نیاز می افزاید: از لحاظ حقوقی قانونگذار این مساله را جرم انگاری کرده است.

ماده 691 از قانون مجازات اسلامی چنین اقداماتی را با تاکید بیشتر تحت جرم انگاری قرار داده و اعلام کرده که هرگاه فردی به وسیله تلفن یا دیگر دستگاه های مخابراتی برای افراد ایجاد مزاحمت کند علاوه بر مجازات های ویژه شرکت مخابرات، محکوم به حبس از سه ماه تا یک سال می شوند. به گفته او برای مزاحمان از سوی شرکت مخابرات ایران هم مجازات وجود دارد که شامل قطع خدمات تلفنی به شکل کوتاه مدت و بلندمدت برای فرد خاطی می شود. این حقوقدان می افزاید: بر اساس آمار منتشر شده از سوی برخی ایستگاه های آتش نشانی بسیاری از مزاحمت های تلفنی از تلفن های همگانی از طریق کودکان و نوجوانان انجام می شود. همچنین برخی از مزاحم تلفنی ها نیز از سیم کارت های بی نام که قابلیت پیگیری ندارند، تماس می گیرند. دسته سوم از مزاحمان نیز از طریق تلفن های ثابت برای سازمان های امدادی ایجاد مزاحمت می کنند. اداره مخابرات می تواند نسبت به مجازات صاحبان این تلفن ها اقدامات لازم را انجام دهد. احمدی نیاز می افزاید : در صورت کسب اقامه دعوا از سوی نهاد شاکی، دادگستری توانایی رسیدگی به این مقوله را دارد. همچنین قاضی برای این جرم مجازات حبس را تعیین می کند. باید با هماهنگی فرهنگی و قضائی اقدامات لازم برای این رفتار اجتماعی مجرمانه لحاظ شود.

ناگفته‌های عامل جنایت هولناک خیابان شیخ بهایی

$
0
0
سلامت نیوز: یک ماه پیش پلیس پایتخت با معمای پیچیده دو سر بریده و سوخته در خرابه ای روبه رو شد که سؤالات زیادی را برای شهروندان به وجود آورده بود. یک هفته قبل مأموران در اقدامی پلیسی موفق شدند راز سرهای سوخته را کشف کنند. به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شرق با این مقدمه، گفت وگوی خود با همایون، مرد ٧٥ ساله ای که در اقدامی جنون آمیز پسر ناتنی و عروسش را کشته و سر از تنشان جدا کرده است را منتشر کرده که مشروح آن را در ادامه می خوانید: در مورد شهرام بگویید و اینکه چه شد این کار را کردید؟ خیلی کار خوبی کردم. می خواهید با من مصاحبه کنید؟ از روی اجبار و بدبختی خودم این کار را کردم. به بازپرس پرونده هم گفتم من ٧٥ سال دارم و چیزی ندارم که مخفی کنم. الان چرا بغض کردید؟ نمی خواهم با سؤالاتم شما را اذیت کنم. راجع به عزیزم می خواهید صحبت کنم، چطور بغض نکنم؟ هرکسی باشد اذیت می شود. من مجبور بودم این کار را بکنم. شما را برای بررسی سلامت روانی هم برده اند؟ بله، به پزشکی قانونی رفتم، آنجا یک سری تست ها از من گرفتند، البته به آنها گفتم در سال های ٤٣ تا ٤٥ سرباز ژاندارمری بودم. روی فرمانده خودم گلنگدن کشیدم و می خواستم او را با تیر بزنم. سال ٥٠ در بیمارستان مهرگان بستری بودم و بعد هم که به انگلیس رفتم مدتی آنجا بستری بودم. شما دارو هم مصرف می کردید؟ نه، هیچ وقت دارو مصرف نکردم. چقدر درس خوانده اید، چه شغلی داشتید؟ از خودتان بگویید. من چهار لیسانس دارم؛ لیسانس حسابداری، علوم بانکداری، مدیریت و بایگانی. اوایل در بانک اعتبارات ایران کار می کردم، بعد به نخست وزیری رفتم و در قسمت تأسیسات جهانگردی کار می کردم. بعد از آن در انگلیس به استخدام ساواک درآمدم و تا انقلاب هم به ساواک گزارش می دادم. یعنی حقوق بگیر رسمی ساواک بودید؟ نه، حقوق ثابتی نبود اما گاهی پاداش هایی به من می دادند. کار شما برای ساواک چه بود؟ در خارج از کشور هر جایی تجمعی بود شرکت می کردم و گزارش و تحلیل می دادم. خب شغل دیگری هم داشتید؟ بله، مدیر تور بودم و به غیر از استرالیا به همه کشورها سفر کرده ام. بعد از انقلاب هم دو شرکت واردات تجهیزات پزشکی داشتم که ورشکست شدند. الان از کجا درآمد دارید؟ ١٨ میلیون خودم و ٣٠ میلیون هم همسرم داشتیم که گذاشته بودیم بانک و سود آن را می گرفتیم، خانه ای هم که مال مادرم بود به من رسیده بود. کی ازدواج کردید؟ من دهم اردیبهشت سال ٤٠ با خانمم آشنا شدم و اول اسفند ٤٥ ازدواج کردم. الان ٥٦ سال است. از شهرام بگویید. چه شد که او را به فرزندی قبول کردید؟ شهرام اصلا پدرش را ندید. از وقتی به دنیا آمد، من بزرگش کردم و ٢٠ فروردین، ٣٨ سالش تمام شد. آیا او می دانست که شما پدر واقعی او نیستید؟ بله، از اول می دانست. من و همسرم و مادرش سه تایی با هم زندگی می کردیم و وقتی که او هفت ساله شد، مادرش همه چیز را به او گفت. مادرش شش سال قبل فوت کرد. شهرام هیچ وقت دنبال پدرش رفت؟ یک بار که شناسنامه اش را گم کرده بود، رفت ثبت احوال و متوجه شد به غیر از او نام چهار پنج بچه دیگر هم در شناسنامه پدرش هست. خواست آدرسش را بگیرد اما در ثبت احوال آدرس را به او ندادند و گفتند حکم دادگاه لازم است. چه شد که شهرام را به فرزندی قبول کردید؟ من بچه دار نمی شدم ولی همسرم از من جدا نشد. وقتی آن اتفاقات افتاد و همسرم پیشنهاد داد، من هم برای جبران لطفش قبول کردم و شهرام را به فرزندی پذیرفتیم. کدام اتفاق؟ پدر شهرام ٢٦ ساله بود و مادرش ٤٢ ساله. مادرش ماشین داشت و پدرش به هوای ماشین همیشه با او بیرون می رفت. بعد از مدتی متوجه شدیم که خواهرخانمم باردار است. دوماهه باردار بود که من پدر شهرام را مجبور کردم با هم ازدواج کنند. ١٧ شهریور ٥٧ بود که ازدواجشان ثبت شد. بعد از آن هم تا مدتی بود اما دیگر از او خبر نداشتیم. حتی شناسنامه شهرام را من گرفتم و جای پدرش امضا کردم. بعد از هفت ماه هم باجناق دیگرم که وکیل بود، طلاق خواهرخانمم را از پدر شهرام گرفت. البته من از او در مورد شهرام و یک سری مسائل وکالت تام گرفته بودم. یعنی شما برای جبران لطف همسرتان او را به فرزندی قبول کردید و خودتان مایل به این کار نبودید؟ من او را خیلی دوست داشتم اما از وقتی که شیشه و کراک و حشیش مصرف کرد مغزش نابود شد. شما سه اسلحه در خانه داشتید. شکارچی بودید؟ بله، من از بچگی به شکار علاقه داشتم و تیر و کمان و تفنگ داشتم. اولین اسلحه ای که داشتم همانی بود که با آن شهرام و نرگس را کشتم؛ اسلحه خفیف زنی که وقتی ١٤ سالم بود پدرم ٦١ سال پیش از چهارراه مخبرالدوله برایم خرید. اول جوازش به اسم پدرم بود و وقتی ١٨ سالم شد، جوازش به نام خودم شد. آن دو اسلحه دیگر را بعدا خودم خریدم. شما در بیمارستان روانی بستری بودید. چطور به شما مجوز اسلحه دادند؟ به آن شدت نبود که صلاحیت استفاده از اسلحه را نداشته باشم. از آشنایی نرگس با شهرام بگویید. شهرام یک روز گفت با او آشنا شده است و می خواهد او را به خانه بیاورد. با نرگس در خیابان آشنا شده بود. سه خواهر بودند که پدرشان بیرونشان کرده بود و مجهول المکان شده بود. خواهر کوچک تر در دفتر وکیل کار می کرد. به این بهانه که ما به سن ازدواج رسیده ایم و پدرمان نیست که به ما اجازه بدهد، در دادگاه خانواده شکایت کردند. نرگس به غیر از آن خواهرها فامیل دیگری داشت؟ من زیاد از جزئیات زندگی شخصی او خبر نداشتم اما در این مدتی که پیش ما زندگی می کرد من هیچ وقت خانواده نرگس را ندیدم. فقط یک بار یک پسری را به خانه آورد و گفت برادرم است که سر همان با شهرام دعوایش شد و شهرام شیشه ماشین من را شکست. چه مدت بود که با هم ازدواج کرده بودند؟ نرگس هم مواد مصرف می کرد؟ از اول معتاد بود؟ ٢٠ فروردین ٨٢ یا ٨٣ بود که ازدواج کردند. نرگس اول معتاد نبود ولی بعد از ازدواج با شهرام معتاد شد. با هم می رفتند در اتاق و مواد می کشیدند. شهرام چطور معتاد شد؟ اوایل در آژانس کار می کرد، بعد به فرودگاه رفت. آنجا بود که معتاد شد. بعد هم راننده های دیگر را به انباری می برد و با هم مصرف می کردند و حتی این کار باعث اعتراض همسایه ها هم شد. این اتفاقات مال کی بود؟ خیلی قدیم؛ شاید ١٥ سال قبل. بعد از آن بود که شهرام دیگر کار نمی کرد. اختلافات شما از کجا شروع شد؟ ما با هم اختلافی نداشتیم، من او را مثل جانم دوست داشتم. یعنی رفتار او بعد از اعتیاد عوض نشده بود؟ عوض شده بود. همه طلا و نقره ای را که از مادرم به من ارث رسیده بود فروخت، حتی قالیچه های نفیسی که داشتم. این اواخر هر شب حدود ١٠ هزار تومان از من پول می خواست که وقتی نداشتم، همه چیز را می شکست. آیا هیچ وقت او را تنبیه کردید؟ نه، هیچ وقت این کار را نکردم چون نگران بودم که با خودش فکر کند چون فرزند من نیست من او را تنبیه کرده ام و از من ناراحت شود. اولین باری را که او با کسی دعوا کرد یا چیزی را شکست به یاد دارید؟ اول دبیرستان بود که در کلاس را شکسته بود و من را خواستند و تعهد دادم و آن موقع از من ٥٠ هزار تومان گرفتند. برای شهرام چه کارهایی کردید که زندگی بهتری داشته باشد؟ هر کاری از دستم برمی آمد، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ احساسی. همان روزی که در کلاس را شکست، به او گفتم شهرام من می خواهم به تو افتخار کنم و آرزو دارم کاری کنی که روزی روی تابلو نوشته شود: دکتر سیدشهرام...، اما او خودش نخواست و بزرگ تر که شد، ترک تحصیل کرد و در یک مکانیکی مشغول شد. حتی حساب بانکی مشترک داشتیم که هر کدام به تنهایی اجازه برداشت داشتیم و من خانه و اموالم را به نفع شهرام صلح عمری کرده بودم. دیگر چه کار باید می کردم؟ آیا برای درمان اعتیاد شهرام کاری کردید؟ او اصلا قبول نمی کرد که معتاد است و می گفت خودش می داند چه می کند. حتی چند بار خواستم برای درمانش اقدام کنم اما او پرخاش کرد. فقط یک بار او را به بیمارستان بردم و بستری شد؛ بعد که بهتر شد دوباره شروع کرد. شما با نرگس مشکلی نداشتید؟ چرا، مشکل داشتم اما به خاطر شهرام او را پذیرفتیم. او اصلا از طبقه اجتماعی ما نبود و فرهنگش با ما فرق داشت. این اواخر هم که دائم به من و همسرم فحش می داد. یعنی چه؟ مدت زیادی بود که هیچ کاری نمی کردند. دائم در اتاقشان بودند و هر وقت غذا آماده می شد، برمی داشتند می بردند، می خوردند و ظرف ها را می گذاشتند در ظرفشویی، هر موقع هم دلشان می خواست، سر یخچال می رفتند. کلا هیچ کاری نمی کرد. از تصمیم به قتل بگویید؛ چه شد که این کار را کردید؟ من نمی خواستم آنها را بکشم اما به جنون رسیدم و این کار را کردم. به پدرم فحش دادند و داشتند دوباره شروع به شکستن می کردند که این جور شد. آیا با مشاور یا کارشناس انتظامی مشاوره کرده بودید؟ بله، بارها اما نتیجه نداشت. حتی آخرین بار سه شب قبل از قتل بود که کارمان به کلانتری کشید و آنجا او فحاشی می کرد. مأموران به صورتش اسپری فلفل زدند و من از آنها خواهش کردم این کار را نکنند؛ جگرگوشه ام است. اگر شما برای قتل تصمیم قبلی نداشتید، چرا همسرتان را به خانه خواهرش فرستادید؟ من همسرم را دوست دارم. این کار را کردم که کمتر اذیت شود. صورتش به خاطر کتک های شهرام و نرگس کبود شده بود. یعنی او را به خانه خواهرش نفرستادید که شهرام و نرگس را بکشید؟ نه، من فقط می خواستم جلوی دست آنها نباشد که اذیت نشود. آن شب هم وقتی شروع به پرخاش کردند و به پدرم فحش دادند، یک لحظه جنون گرفتم و این اتفاق افتاد. بعد از قتل چه کردید؟ جسدها را به حمام بردم و با اره برقی که مال خود شهرام بود، جسدها را تکه تکه کردم و بعد از دو روز شروع کردم به پخش کردن اجساد در چند جای شهر که شناسایی نشوند. چرا نمی خواستید شناسایی شوند؟ چون اگر شناسایی می شدند، من گیر می افتادم و من به خاطر همسرم نمی خواستم این اتفاق بیفتد. او نیاز به پرستاری داشت و اگر من دستگیر می شدم، کسی نبود از او مراقبت کند. فکر می کردید دستگیر شوید؟ نه، اصلا اما اشتباه کردم. باید در از بین بردن اجساد دقت بیشتری به خرج می دادم تا قابل شناسایی نباشند. می دانید این کاری که کردید، وحشت و تعجب زیادی را در شهر ایجاد کرده است؟ نه، نمی دانم چون روزنامه و موبایل ندارم که خبردار شوم. من نمی خواستم کسی را بترسانم فقط می خواستم دستگیر نشوم. الان هم که دستگیر شده ام. چیزی برای ازدست دادن ندارم. من مدت هاست که از زندگی لذت نمی برم. این کار را کردم که آنها را راحت کنم. کدام رفتار شهرام و نرگس شما را اذیت می کرد؟ آنها من و همسرم را تحقیر می کردند و کتک می زدند. غیر از این، دو سگ هم داشتند که همه خانه را کثیف می کردند. چرا از آن خانه نمی رفتید؟ کجا می رفتم؟ آنجا خانه من بود؛ جای دیگری نداشتم بروم. فکر اساسی یعنی چه؟ در تمام مدت هر کاری برای شهرام از دستم برآمد، کردم. شما خودتان پیش دکتر روان پزشک و مشاور رفته بودید، پس این موضوع برایتان عجیب نبود. چرا وقتی مشکلات شروع شد با او نزد مشاور نرفتید؟ ما با هم مشکلی نداشتیم، حتی حالا هم من شهرام را دوست دارم. از نظر خودتان اشتباهتان کجا بود که این اتفاق افتاد؟ اشتباه من این بود که خواستم خلاف خواست خدا رفتار کنم و چیزی را که خدا به من نداده بود، به زور از او بگیرم. خدا به من فرزند نداد اما من می خواستم فرزند داشته باشم. خیلی از افراد هستند که ممکن است شرایط شما را داشته باشند؛ باید همین کار را بکنند؟ من از قانون هم کمک خواستم اما گفتند ماده قانونی در مورد این نداریم. من طاقتم از دست آنها تمام شده بود. سه بار هم شکایت کردم که آخرین بارش سه روز قبل از حادثه بود و پرونده هنوز باز است؛ می توانید بررسی کنید.

کشف عاملی که خبر از حمله قلبی می دهد

$
0
0
سلامت نیوز:متخصصان قلب و عروق، فاکتور جدیدی را شناسایی کرده اند که نشانه قریب الوقوع بودن حمله قلبی است. به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، متخصصان دانشگاه دولتی میشیگان موفق به شناسایی این عامل جدید شده اند که می تواند نشانه قریب الوقوع بودن حمله قلبی باشد. بر اساس این مطالعه در ۸۹ درصد موارد بیمارانی که در وضعیت سخت پاتالوژی بستری شده بودند، عروق کرونر آنها با کریستال های کلسترول مسدود شده بود. کلسترول با گذار از حالت مایع به حالت سخت یا کریستالی تبدیل شده و مثل فرایند تغییر آب به یخ حجیم شده و باعث بسته شدن عروق کرونر می شود و به سکته قلبی می انجامد. به گزارش ایندیپندنت، کریستال کلسترول با آزاد شدن، ممکن است به تولید مولکول اینترلوکین (پروتئین سیتوکین تنظیم کننده روند واکنش التهابی) منجر شود که باعث وخیم تر شدن وضعیت شریان ها خواهد شد. گروهی از متخصصان و پزشکان این دانشگاه پس از آزمایش روی موادی که عروق کرونر را در شماری از بیماران مسدود کرده بودند تایید کردند که این مواد سفت و سخت شده در واقع کریستال های کلسترول هستند و این کریستال ها در عروق ۸۹ درصد بیمارانی که در وضعیت وخیم به بخش اورژانس انتقال یافته اند مشاهده شده است. پزشکان هشدار دادند که اگر این مجموعه های کریستالی در عروق افزایش یابند حتی می توانند به خود قلب نیز راه پیدا کنند. به گفته آنها، گام نخست و مهم برای پیشگیری از تشکیل این بلورهای سخت کلسترول، تغذیه مناسب و ورزش است.

عجایب کارخانه هل

$
0
0
سلامت نیوز:انتخابات 29 اردیبهشت حواشی و متن فراوانی داشت. از درگیری گروه های مختلف سیاسی و ایجاد فضای دو قطبی بین طرفداران کاندیداها تا سفرهای پرحاشیه استانی و سخنرانی های داغ و کم سابقه. اما از میان تمام سفرها، یک مورد تاثیر فراوانی بر فضای انتخابات گذاشت. به گزارش سلامت نیوز،جهان صنعت نوشت: حسن روحانی قصد کرد برای سر زدن به معدن حادثه دیده یورت سری به استان گلستان بزند. او در میان خانواده کارگران حادثه دیده حاضر شد و به صحبت هایشان گوش کرد اما این تمام ماجرا نبود. کارگران عصبانی که از وضعیت شغلی خود ناراضی بودند و قول های دولت را اجرا نشده می دانستند به ماشین روحانی حمله کردند. این حمله سرآغازی بود بر تغییر رویه روحانی در انتخابات. اما جدا از تاثیر این اتفاق بر روند انتخابات باید به چرایی این عکس العمل هیجانی بپردازیم. تنها چند ماه قبل از این حادثه، عده ای از کارگران معدن آق قلعه به خاطر پیگیری وضعیت نامطلوب شان شلاق خوردند؛ کارگرانی که نه تنها به حق و حقوق شان نرسیدند بلکه بابت پیگیری آن هزینه دادند. با وجود آنکه قانون کار در کشور ما به تصویب رسیده و اداره کار متولی اجرای آن است اما در عمل آنچه روی می دهد آوار روی سر کارگران است و تنبیه به خاطر پیگیری مشکلات. در تازه ترین اتفاق، کارخانه ای تیتر خبری رسانه ها شد که نماد عینی ظلم و پایمال شدن حقوق کارگران است؛ کارخانه چسب هل واقع در شهر تبریز. سفر فرماندار و بنر جنجالی همه چیز از عکسی شروع شد که در فضای مجازی دست به دست چرخید؛ عکسی از برگزاری نماز جماعت در کارخانه چسب هل. عکس را در زمان بازدید فرماندار تبریز از این کارخانه گرفته بودند. بازدیدی که به خودی خود مشکلات این واحد صنعتی را عیان نکرد اما حواشی آن فعالان مجازی و بعد تر فعالان کارگری را با وضع فاجعه باری رو به رو کرد. در بنر آویزان شده بر دیوار کارخانه، فریضه نماز برای کارگران اجباری بوده و عدم شرکت در آن با جریمه 120هزار تومانی یا حتی اخراج از کارخانه پاسخ داده می شد. اما چند متر آن طرف تر بنرهای جنجالی دیگری نیز آویزان بود که در ابتدا توجه فعالان مجازی را جلب نکرد. به عنوان مثال در بنر کناری تحت عنوان قوانین کارخانه چسب هل آمده بود: دعوای کارگران بین هم که به صورت زد و خورد باشد بدون نیاز به توضیح هر دو اخراج شده ولی اگر اختلاف آنان لفظی باشد آن شخص که کار و فعالیت آن بیشتر به نفع شرکت بوده، می تواند به کار ادامه دهد! در بازگشت کارگران به محل کار خود، اگر کارگری حتی به موقع برسد اما بیش از سه مرتبه آخر شود، منجر به جریمه خواهد شد. رسوایی فضای مجازی فیلترینگ فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بحث جدیدی در کشور ما نیست. مخالفان استفاده از این شبکه ها، فساد اخلاقی را دستمایه ممنوعیت کرده اند و در مقابل موافقان از ایجاد بستری مناسب برای اطلاع رسانی و نمایان کردن مشکلات سخن می گویند. نمونه کارخانه چسب هل برهانی بر عقیده گروه دوم است. سفر فرماندار و قبل تر از آن بازرسی اداره کار هیچ کدام از مشکلات و بهتر است بگوییم عجایب این کارخانه را رسوا نکرد و این فعالان مجازی و مخصوصا کاربران توئیتر بودند که از وضعیتی بغرنج پرده برداشتند. اولین ذهنیتی که بعد از رصد اتفاقات جنجالی این کارخانه برای مخاطب پیش می آید، تشکیل منطقه ای خود مختار است که خود را مالک کارگرانش می داند. وضع قوانین بی پایه و اساس و مغایر قانون وزارت کار، سختگیری های بی مورد، اجبار کارگران به انجام کارهای غیر عادی و ... ثمره مدیریت شخصی است که به واسطه سرمایه، کارگر را موجودی بی اراده می داند. خلیل نظری که بعد از رسوایی اتفاقات کارخانه اش فیلمی در دفاع از خود منتشر کرد، قوانین منتشر شده در فضای مجازی از کارخانه هِل را فتوشاپ دانست و خلاف واقع. اما اگر سری به آرشیو وب سایت کارخانه بزنید (سایت کارخانه توسط یکی از معترضان وضع موجود، هک شده است!) می توانید اصالت قوانین وضع شده توسط این شخص را تایید کنید. برای نمونه چند مورد از قوانین را مرور می کنیم: بند 8- خوردن صبحانه در سالن ممنوع بوده و منجر به واکنش خواهد بود. و نخوردن صبحانه شامل عکس العمل که حداقل آن جریمه 120 هزارتومانی است خواهد بود. بند 13- هر گونه مرخصی چه ساعتی و چه روزانه دو برابر حساب می گردد و اگر تعداد مرخصی های ساعتی بیش از دو بار باشد برای بار سوم مرخصی ساعتی ( حتی اگر 10 دقیقه هم باشد) دو روز محاسبه شده و نباید فردی که برای بار سوم تاخیر می کند به کارخانه بیاید حتی اگر به دلیلی همچون خراب شدن سرویس یا وضعیت بد هوا یا هر دلیل دیگری باشد. بند 6- صحبت کردن در حین کار ممنوع بوده و منجر به واکنش خواهد بود. بند30- اگر به هر عنوان امضا کنند ه این قرارداد باعث عصبانیت و اتلاف وقت کارفرما شود منجر به واکنش خواهد شد. بند31- همه کارکنان حداکثر با قرارداد سه ماهه استخدام می شوند و فقط در صورت رضایت کارفرما قرارداد ادامه پیدا می کند. بند32- خراب کردن دستگاه ها اگر به صورت عمدی باشد به مرور از حقوق کسر خواهد شد و اگر غیر عمد باشد منجر به واکنش می شود. بند33- توجه شود که هنگام جریمه شدن فرد باید تشکر کند و چانه نزند! بند56- در حین کار کردن برای ایمنی کار، سر کارکنان باید پایین باشد و نگاه کردن به کارفرما و سرگروهان چون مصداق سعی برای کم کاری و تنبلی تلقی می شود منجر به واکنش خواهد بود ولی کارکنان می توانند حرکات کششی سر و گردن را با زمان کمتر از 12 ثانیه به میزان دو یا سه بار در روز انجام دهند. بند60- اگر حرف کارفرما فراموش شود پاداش ها حذف خواهد شد. بند71- در صورت آتش سوزی باید آقایان در پشت کپسول های آتش خاموش کن قرار گیرند و در صورت فرار بی موقع اخراج می شوند. بند73- در هنگام ورزش حتما سر کارکنان باید پایین بوده یا به کسی که مشغول ورزش است می توانند نگاه کنند و همچنین صحبت کردن در حین ورزش ممنوع است.( ما قوانین را عین به عین چاپ کردیم و مشکلات نگارشی مربوط به متن خود کارخانه است). بند81- کارخانه کیفیت محور می باشد یعنی حتی اگر کسی دو برابر کارکنان دیگر قطعه تولید کند و یک عدد از آن خراب باشد شاید اخراج شود! ولی مثلا شخصی که قطعه در اندازه نرمال تولید می کند ولی کمی سرعتش کم است برای او امتیاز منفی حساب می شود ولی اخراج نمی شود و امکان جریمه وجود دارد. بند 83- آقای نظری از کسانی که زیاد مرخصی می روند خوششان نمی آید! بند 86- کسانی که خانم هایشان بعد از ازدواج کار می کنند مصداق بی غیرتی بوده و برداشتن آنها برای کارخانه ممنوع است. بند88- افراد متاهل مونث به دو صورت می توانند کار خود را در کارخانه ادامه دهند: فعالیت آنهادر زمینه بخش مدیریتی باشد2 - حقوق آنها بیشتر از حقوق و مستمری همسرشان باشد. بند 91- کارکنان در زمان انتظار برای آمدن وسایل یا ابزاز نباید حتی یک دقیقه هم بیکار بمانند و باید یک پای خود را بالا نگه دارند. بند105- مدیران یا مسوولان کارخانه اگر حین دادن کار به افراد جز کلمه چشم حرف دیگری بزنند کارفرما می تواند آن افراد را بدون توضیح اخراج کند این افراد شامل حاجی- خاراضی- اذرمی- زینالی و شمعچی اذر می باشد. بند 108- اشخاصی که در تایم ورزش به هر علتی ورزش نمی کنند جریمه 120 هزار تومانی خواهند شد. بند 112- رو در رو نشستن آقایان و خانم ها در خط تولید ممنوع بوده و باعث جریمه 120 هزار تومانی خواهد شد. بند 118- باید هنگام به صدا درآمدن زنگ به صورت بمباران ؛ دوان دوان سریعا به پست خود برگردید و هرکسی که حتی به موقع بیاید و سه بار نفر آخر شود شامل عکس العمل که حداقل آن جریمه 120 هزار تومانی است می باشد. کارفرما خیال می کند مالک مال و جان کارگر است تشکل های کارگری پس از اطلاع از وضعیت کارخانه ها به تکاپو افتادند تا مساله را پیگیری کنند. بعد از مشخص شدن موضوع، بازرسان وزارت کار به این واحد صنعتی رجوع کردند و بر تخلفات انجام گرفته صحه گذاشتند. تشکل های صنفی کارگری در صورت تداوم فعالیت و اجازه انجام کار می توانند در گرفتن حق کارگران موفق عمل کنند. در همین رابطه خدایی نماینده کارگران در شورای عالی کار به جهان صنعت گفت: در مورد کارخانه چسب هل و بحث اجبار بر نماز جماعت بزرگنمایی شد. در حالی که باقی قوانین اجرایی در کارخانه فاجعه بار بود. کارخانه ای فاقد تشکل کارگری و صنفی و قوانین مغایر با قانون وزارت کار. او در مورد قوانین من درآوردی خلیل نظری، رییس کارخانه چسب هل می گوید: رییس کارخانه بندهایی را برای اجرا به کارگران ابلاغ کرده و اسمش را هم گذاشته بود قانون. در حالی که آنچه صحیح است اساسنامه است. در هر حال بندهای وضع شده در ابلاغیه رییس کارخانه 70 درصد مغایر با قانون وزارت کار است. دستگاهی که باید با این مساله برخورد کند، بازرسی وزارت کار است. هر آیین نامه داخلی واحد های صنعتی باید به تصویب کمیته انضباطی کارخانه که شامل نماینده کارگر و کارفرما است، برسد و در مرحله آخر توسط اداره کار تایید شود. در این مورد در این واحد صنعتی هیچ کدام از مراحل طی نشده بود. خدایی در مورد چرایی وضعیت این کارخانه می گوید: باید با این موضوع ریشه ای تر برخورد کنیم. تمام دفاع رییس کارخانه از وضعیتی که به وجود آورده، خصوصی بودن واحد صنعتی است. او گفته نباید واحد های دولتی از من الگوبرداری کنند! برداشتی که برخی کارفرمایان از واحد صنعتی خصوصی دارند وضع قوانین شخصی و قدرت مطلق در برخورد با دیگران است. آنها خود را مالک جان و مال کارگران می دانند. کارخانه چسب هل فقط یک نمونه از وضعیت سختی است که کارگران با آن دست و پنجه نرم می کنند. خدایی با اشاره به نبود امنیت شغلی کارگران و وضعیت موجود می گوید: بحث وضعیت موجود تنها عدم آشنایی کارگر با حقوق خود نیست. بیکاری، نبود امنیت شغلی و وضعیت اقتصادی ضعیف باعث شده کارگران رمقی برای پیگیری حق شان نداشته باشند. دست باز کارفرما برای اخراج کارگران باعث می شود غم نان بر همه چیز مسلط شود. حتی اگر کمیته انضباطی هم تشکیل شود کارفرما به راحتی در دوره بعدی قرارداد ها را تمدید نمی کند. او با انتقاد از برداشت ها و تفسیر ها از قانون کار می گوید: قراردادهای موقتی بلای جان کارگران است. تفسیری که در دهه 70 به تصویب دیوان عدالت اداری رسید در مورد چگونگی قرارداد های کارهای مستمر، باعث شده است قراردادهای موقتی دست کارفرمایان را برای فشار به کارگران باز بگذارد. حق کارگران برای تاسیس تشکل کارگری طبق آنچه در قانون وزارت کار آمده کارگران حق دارند تشکل کارگری و صنفی داشته باشند. تشکلی که در همه واحد های صنعتی فعالیت کند و در کمیته انضباطی نقش داشته باشد. بعد از پیش آمدن وضعیت کارخانه هل، نبود تشکل های منسجم بیشتر به چشم آمد. ناصر چمنی، عضو هیات مدیره کانون عالی انجمن های صنفی کارگری ایران و رییس کنونی انجمن صنفی استان آذربایجان شرقی در گفت وگو با جهان صنعت در مورد وضعیت کارخانه چسب هل می گوید: وقتی در روز جمعه با وضعیت کارخانه مواجه شدیم طبق رایزنی هایی که انجام دادیم توانستیم بازرسان اداره کار را به کارخانه بفرستیم. آنجا مشکلات و معضلات دیده شده و گزارش آن نوشته شده است. هرچند به دلیل شرایط خاص آن کارخانه هنوز نتوانستیم با کارگرانش ارتباط برقرار کنیم. وقتی از او در مورد جریمه رییس کارخانه سوال می کنیم، پاسخ می دهد: جریمه خاصی در قانون برای این کار در نظر گرفته نشده است. بیشترین ثمره پیگیری های ما برچیدن این وضعیت غیر انسانی است. اداره کار باید وضعیت موجود را که بیشتر شبیه پادگان است سر و سامان دهد. جریمه نقدی به داد کارگر نمی رسد. باید تلاش کنیم در این واحد صنعتی تشکل کارگری تشکیل شود و کمیته انضباطی راه بیفتد. او با اشاره به وضعیت سخت کارگران می گوید: کارگران به حقوق خود آشنا هستند اما به دلیل شرایط سخت زندگی و مشکلات مالی و نبود امنیت شغلی کاری از دست شان بر نمی آید. باید پرسید چرا کارخانه ای با 500 نیرو هنوز تشکل کارگری ندارد و به این روش اداره می شود. چمنی در پاسخ به اینکه آیا تا به حال بازرسی از این واحد صنعتی انجام شده، می گوید: هفته قبل بود که فرماندار تبریز به این کارخانه سر زد. عکسی که از بنر نماز اجباری در فضای مجازی پخش شد، تنها ثمره این بازدید بود. هرچند انگار یک بازرسی دیگر نیز از این کارخانه انجام شده که گویا مربوط به یک حادثه بوده ولی در وضعیت کلی تغییری ایجاد نکرده است. او در مورد کارکرد کمیته های انضباطی در کارخانه ها می گوید: کمیته انضباطی توانمند می تواند به وضعیت موجود پایان دهد؛ کمیته ای که هم نماینده کارفرما و مدیر عامل در آن حضور دارد و هم نماینده تشکل کارگری. در آن موقع آیین نامه ها به صورت قانونی تصویب می شود نه متنی به این شکل که حقوق کارگر را پایمال کند. چمنی در انتها در مورد عملکرد وزارت کار در دوران مدیریت ربیعی می گوید: نمی توانیم بگوییم عملکرد ربیعی خوب بوده است هرچند نسبت به دولت های پیشین پیشرفت داشته اما این کافی نیست. اتفاقاتی که در این دوره افتاده به هیچ وجه از یاد ما نخواهد رفت. فاجعه معدن یورت یا شلاق زدن کارگران آق قلعه. مسوولان می توانند و باید با نظارت مستمر از واحد های تولیدی جلوی بروز فجایع را بگیرند؛ فجایعی که می تواند حتی به بحران های اجتماعی بدل شود. دست باز کارفرما برای تبلیغ بدون نظارت مسوولان خلیل نظری، رییس کارخانه چسب هل از مجموعه اقداماتش راضی است. او در ویدئویی جواب منتقدان را داد و آنان را حسودانی خطاب کرد که نمی توانند موفقیت دیگران را ببینند. او علاوه بر وضع قوانین عجیب و غریب برای کارگرانش، کتابی با عنوان موفقیت به چاپ رسانده است. اگر سری به آدرس توئیتر و کانال تلگرام این مجموعه صنعتی بزنید، خواهید دید که چسب هل بارها و بارها چه در تبلیغات شهری و چه در تبلیغات تلویزیونی حضوری پر رنگ داشته است. معیار برای تبلیغ در فضای عمومی چیست؟ اگر نظارتی بر وضعیت این کارخانه انجام می شد آیا می شد به راحتی چندین و چند بیلبورد با عکس شخصی آقای رییس در شهرهای مختلف ایران نصب کرد یا صدا و سیما و شبکه های استانی چندین و چند برنامه تبلیغی از ایشان پخش کنند؟ خصوصی سازی، سرمایه دار و رابطه اش با کارگر چطور تعریف می شود؟ آیا می توان به قانون خصوصی سازی و حمایت از کارفرمایان توجه داشت و به حقوق کارگران بی اعتنا بود؟ سوال هایی است که باید مسوولان جواب دهند. اما وضعیت بغرنج چسب هل، مشتی نمونه خروار است. باید چشم انتظار بازدید فرماندار و استاندار و مسوولان دیگر از واحدهای تولیدی باشیم که مگر اتفاقی و بر اثر تصادف عکسی از بنری گوشه کادر عکاس نظر ها را جلب کند و وضعیت عجیبی دیگر را رسوا!

باندهای اینترنتی ماساژ جنس مخالف!

$
0
0
سلامت نیوز:با هشتگ ماساژ يكي از صفحاتي را كه مزين به تبليغات ماساژ و ريلكسيشن است، باز مي كنم. با تأكيد بر رضايت مشتري، نوشته شده ماساژ همزمان توسط آقا و خانوم براي اولين بار در غرب تهران، ارتباط از طريق دايركت . به گزارش سلامت نیوز، روزنامه جوان نوشت: براي رسيدن به حدس و گماني كه امیدوارم واقعی نباشد، از طريق دايركت پيام مي دهم. خودم را خانمي جوان معرفي مي كنم و شرايط و ليست قيمت هايش را مي خواهم. چند دقيقه بعد پاسخ جالبي برايم مي فرستد؛ يك ساعت ماساژ كامل بدن توسط آقا 300 هزار تومان، در بهت و تعجب پرسش بعدي را در مورد حضور در منزل مطرح مي كنم، اما جواب عجولانه وي براي اعلام نرخ همراه با مسائل جنسي كه به رقمي بالاتر مي رسد، كافي است تا با كنار هم چيدن اين تكه از پازل در كنار تكه هاي ديگر همچون جست وجوي ماساژ در منزل در مرورگرهاي اينترنتي و تماس با چند شماره و چت تلگرامي، يقين پيدا كنم زيرپوست اين شهر و در سايه غفلت نهادهاي مسئول، هنجارشكني و بي بند و باري جنسي رخ عيان كرده است. آنچه تحت عنوان توريست فاحشه گري در برخي نقاط معروف جهان همچون بانكوك، پاتايا و حتي پوكت وجود داشت، به بطن يك كشور اسلامي راه پيدا كرده است و در حال گسترش و گسترانيدن شعوب خود هم هست.
رسيدن به نقطه غمگين ماجرا از اينجا بود كه متن تبليغ هاي ماساژ در منزل، آموزش ماساژ و به كارگيري ماساژور، ماساژ حرفه اي را با ما تجربه كنيد و عبارت هايي ديگر از اين دست به وفور در صفحات آگهي ها، فضاهاي مجازي و در و ديوار اماكن آرايشي و ورزشي ديده شد.
ماسور خانم براي آقا و ماسور آقا براي خانم!
بدون ترديد شما هم تاكنون به صورت گذري از برخي خيابان ها تبليغات مراكز تخصصي ماساژ درماني را ديده ايد كه ارائه دهنده خدماتي چون ماساژ اروپايي، سوئدي، ريلكس، تايلندي و سنگ داغ هستند. مكان هاي آرايشي و ورزشي جنب ورزشگاه هاي بزرگ كه به دليل محدوديت ها و نظارت هايي كه انجام مي شود تا حدود زيادي ملزم به رعايت اخلاق و قانون هستند، هرچند از همان طريق هم زير آبي مي روند و در مقابل تقاضاي ماساژ در منزل افراد، به شرطي كه متقاضي مرد مسن باشد، ماساژور زن را روانه منزل جهت انجام ماساژ مي كنند.
اي كاش همه آنچه در مورد سالن هاي ماساژ و ريلكسيشن وجود داشت به همان كلاهبرداري هاي سابق خلاصه مي شد. ماساژورهايي كه شماره آنها در فضاي مجازي پخش شده بود و با تماس تلفني و واريز وجه توسط تماس گيرندگان، ناگهان ناپديد مي شدند. هرچند كه همان زمان هم هشدارهايي در مورد قبح شكني و ستيز با شرعيات و اخلاق جامعه ايراني - اسلامي داده شد و ضرورت دخالت مستقيم و غير مستقيم نهادهاي مسئول در مقابل بهره برداري عده اي سودجو مورد گوشزد قرار گرفت.
نهادهاي مسئول دقيقاً كجا هستند؟!
اما اكنون وسعت اين ماجرا به فساد پنهاني در فضاي مجازي كشيده شده است. در اين بين نيز عده اي ديگر وجود دارند كه با تشكيل گروهي از خانم ها و آقايان كه بي شباهت به باند فحشا نيست، اقدام به گرفتن سفارش هاي تلفني براي انجام ماساژهاي درماني و ريلكسيشن مي كنند و حتي در استخدام خانم ها و آقايان تأكيد مي كنند كه فرد بايد مجرد يا متاركه كرده باشد.
مسئول گروه هاي آموزش ماساژ، در همان ابتدا به خانم و آقاي كارآموز(!)توصيه مي كنند كه اگر مي خواهند درآمد بالاتري داشته باشند و در كار خود به موفقيت دست پيدا كنند و صد البته كه براي گروه ماساژ پولساز باشند، بايد ماساژ دادن جنس مخالف را در دستور كار قرار دهند و رعايت اخلاق و شرعيات را به كلي كنار بگذارند، اما فاجعه فراتر از اين نيز در حال وقوع است؛ چراكه اين باندهاي ماساژ (بخوانيد باندهاي فحشا) به قدري در فضاي مجازي و حقيقي فالور و مشتري پيدا كرده اند كه اگر همين امروز و با چند سال تأخير هم پليس فتا و پليس امنيت وارد عمل شوند، بعيد است بتوانند با اين ناهنجاري گسترانيده شده در سطح جامعه برخورد كنند و مبتلايان به آن را نجات دهند.
زمینه آماده برای فحشا
براي رسيدن به سؤالات و فرضيه هاي ذهني خود، ابتدا چند شماره تلفن را از طريق سرچ ساده ماساژ در منزل در مرورگرهاي اينترنتي پيدا كردم، بعد از سؤال در مورد نوع خدمات دهي ماساژ به تعيين جنسيت و آدرس سالن رسيدم، در اكثر تماس ها بنا به دلايل اقتصادي يا شخصي خبري از سالن خدمات دهي در يك مكان مشخص نبود. همه فعاليت خدمات دهي ماساژ به انتخاب جنسيت نوع مخالف و قيمت مشخص ختم مي شد. در هيچ كدام از تماس ها نتوانستم به ماسور همجنس دستيابي داشته باشم و حتي در يكي از تماس ها، اين پرسش با قطع ناگهاني مكالمه روبه رو شد.
بماند كه در اوضاع فساد اخلاقي در جامعه ما تعدادي از كساني كه از قضا شماره آنها اشتباه ثبت شده بود، بعد از طرح سؤال از قيمت ها، با خنده و شوخي خود را خواهان پيدا كردن چنين ماساژورهايي معرفي مي كردند!
ماساژ هايي كه دستمايه فحشا و فساد اخلاقي در شهر است از نرخ 50 هزار تومان براي يك ساعت در منزل شروع می شودو در نوع فاجعه بار خود به بالاي 400 هزار تومان رسيد. كافي بود تا هشتگ ساده اي را در اينستاگرام سرچ كنم تا زاويه هاي ديگري از پيدا و پنهان ماجرا را مشاهده كنم. به يك شماره مي رسم، از طريق تلگرام پيام مي دهم، خودم را 30 ساله معرفي مي كنم و طرف مقابل خود را 27 ساله معرفي مي كند. مي پرسم ماسور خودتان هستيد يا آقا؟ مي گويد خودم هستم. قيمت مي پرسم، نرخ را براي يك ساعت 150 اعلام كرد. براي آخر هفته هماهنگ مي كنم و در نهايت مي گويد شب قبل تماس مي گيرد... اينبار از طريق دايركت به يكي از صفحاتي كه با تصاوير مستهجن مزين به خدمات دهي ماساژ شده است و فيلتر هم نيست، پيام مي دهم. خودم را خانمي جوان معرفي مي كنم و شرايط و ليست قيمت هايش را مي خواهم. چند دقيقه بعد پاسخ جالبي برايم مي فرستد؛ يك ساعت ماساژ كامل بدن توسط آقا 300 هزار تومان كه اگر همراه با مسائل جنسي باشد 400 هزار تومان! در مورد خدمات دهي در منزل مي پرسم، با وقاحت تمام قبول مي كند و منتظر ارسال آدرس است... آنچه به سختي در قالب قلم بيان شد، آنقدر علني و مشخص بود و هست كه هر حرفي بيش از اين توضيح واضحات است.

توریسم درمانی را به بخش خصوصی بسپارید تا تخت بیمار ایرانی اشغال نشود

$
0
0
سلامت نیوز:حدود 20 روز پيش بود كه رودريگو آلوز ركورددار جراحي زيبايي و معروف به مرد عروسكي در دنيا به ايران آمده بود. مقصود اين مجري 33 ساله براي حضورش در ايران انجام جراحي زيبايي بيني بود؛ به عبارت ديگر آلوز يكي از يك ميليون گردشگري است كه وزير رفاه معتقد است گردشگري سلامت كشورمان قدرت جذب آنها را دارد و مي توانند سالانه 7 ميليارد تومان ارز عايد كشورمان كنند. به گزارش سلامت نیوز، جوان نوشت: سالانه 50 ميليارد دلار از طريق گردشگري (توريسم) پزشكي عايد كشورها مي شود. مهم ترين مزيت ايران در گردشگري پزشكي ارزان بودن خدمات پزشكي نسبت به كشورهاي ديگر است. همين ارزان تر تمام شدن هزينه ها مرد عروسكي را هم به تهران كشانده است. گردشگران سلامت سه برابر گردشگر معمولي براي كشور ارزآوري دارند و پيشرفت هاي خوب دانش پزشكي در كشورمان قابليت پذيرش گردشگران سلامت را براي ايران فراهم كرده است، با وجود اين مشكلاتي در اين مسير وجود دارد، از كمبود 100 هزار تخت بستري در بيمارستان هاي ايران گرفته تا دلال هايي كه موجب مي شوند گردشگران سلامت به مراكزي با استانداردهاي پايين راهنمايي شوند و همين امر هم گردشگران سلامت را از ايران به كشورهاي همسايه همچون تركيه سوق مي دهد و ظرفيت گردشگري سلامت در ايران خالي مي ماند.
حذف دلالان
در طرح عملياتي گردشگري پزشكي كه قرار است در بيمارستان هاي تأمين اجتماعي اجرا شود، از طريق هلدينگ گردشگري بيماران خارجي وارد بيمارستان شوند و از اين طريق واسطه تنها يك شركت گردشگري مي شود نه افراد متفرقه. در اين صورت در پايان مراحل بيماري تعرفه از آن شركت گرفته مي شود نه بيمار. درحالي كه تاكنون بيماران خارجي توسط دلالان و واسطه گراني كه قيمت هاي زيادي از گردشگران اخذ مي كردند وارد بيمارستان مي شدند، اما از اين طريق گردشگران پزشكي مي توانند ساماندهي شوند. اجراي طرح گردشگري سلامت در بخش دولتي و بيمارستان هاي تأمين اجتماعي چالش هايي جدي براي مردم دارد.
اموال كارگران در اختيار گردشگران
وارد بيمارستان هاي تأمين اجتماعي كه مي شويد با انبوهي از جمعيتي مواجه هستيد كه دفترچه به دست در همه جا ديده مي شوند. نوبت دهي تلفني و اينترنتي هم درمان درد شلوغي مراكز ملكي تأمين اجتماعي نشده است. با چنين شرايطي قرار است ۱۷ بيمارستان ملكي سازمان تأمين اجتماعي هم به خيل ارائه دهندگان خدمت به گردشگران خارجي بپردازند و وارد صنعت توريسم شوند . كمبود تخت هاي بيمارستاني و ناتواني از ارائه خدمت دهي مناسب در بيمارستان هاي تأمين اجتماعي به شكلي مشهودتر براي عامه مردم قابل لمس است. روي ديگر اين ماجرا مباحثي است كه در رابطه با بحث مالكيت مراكز ملكي تأمين مطرح مي شود؛ مباحثي درباره حق و حقوق كارگران و اينكه اين مراكز از حقوق كارگران ساخته شده است. در چنين شرايطي وقتي براي تجميع بيمه ها تأمين اجتماعي با استدلال هايي از اين جنس از زير بار تجميع شانه خالي مي كند، چگونه مي تواند اين سازمان با اين مراكز ملكي وارد حوزه تجارت در گردشگري سلامت شود؟ ماجراي تجميع بيمه ها و يكسان شدن خدمات بيمه اي براي همه مردم موضوعي است كه سال هاست با چالش مواجه است و مجلس و دولت نتوانسته اند زير بار حرف تأمين اجتماعي بروند. استدلال مديران تأمين اجتماعي هم براي مستثني شدن از ادغام اين چنين است در بند ب ماده 38 قانون برنامه پنجم توسعه كه نمايندگان به تصويب رسانده اند، بخش درمان تأمين اجتماعي از شمول ادغام مستثني است؛ چراكه اموال تأمين اجتماعي بيت المال است و به گروه خاص كه همان بيمه شدگان هستند، تعلق دارد. بر اين اساس صندوق تأمين اجتماعي يك صندوق بين النسلي است و دخالتي در آن نمي شود و بيمه شدگان تأمين اجتماعي 7 درصد حق سرانه پرداخت مي كنند. همه اينها براي كارگران و بيمه شدگان تأمين اجتماعي حق و حقوقي ايجاد مي كند كه تاكنون مانع از ادغام بيمه ها شده است. حالا ماجراي ورود 17 بيمارستان تأمين اجتماعي به حوزه تروريسم درماني مطرح است. اين مسئله موجب خواهد شد بيمه شدگان تأمين اجتماعي به دليل اشغال بخشي از ظرفيت بهترين بيمارستان هاي اين سازمان با گردشگران خارجي مدت زمان بيشتري را در صف انتظار درمان سپري كنند و عدالت در سلامت به بهانه گردشگري سلامت و صنعت توريسم درماني بيش از پيش با چالش مواجه شود.
۲۵ تا ۳۰ درصد ظرفيت خالي!
تقي نوربخش، رئيس سازمان تأمين اجتماعي درباره چرايي ورود اين سازمان به بحث گردشگري سلامت مي گويد: هدف سازمان تأمين اجتماعي از ورود به اين طرح رقابت با بخش خصوصي نيست، بلكه استفاده از ظرفيت آنهاست. باور داريم اين طرح موجب تقويت امنيت و سرمايه گذاري در كشور مي شود. محمدابراهيم لاريجاني، مدير عملياتي طرح گردشگري سلامت درباره ورود بيمارستان هاي سازمان تأمين اجتماعي به اين طرح آن هم در شرايطي كه براي بيمه شدگان خود ظرفيت خالي ندارند، اينگونه توضيح مي دهد: انتخاب ۱۷ بيمارستان از بين ۷۵ واحد به همين علت بوده است. اين تعداد بيمارستان معمولاً ۲۵ تا ۳۰ درصد ظرفيت خالي دارند كه مي توان از آن دليلش استفاده كرد، ضمن آنكه آنها به همراه ۲۰۰ پزشكي كه در اين طرح مشاركت دارند در ۱۵ شهر مستقر هستند و در كنار آن براي ايجاد رقابت با پنج بيمارستان خصوصي نيز تفاهم شده است. لاريجاني تأكيد مي كند: سازمان تأمين اجتماعي براي اين طرح سرمايه جديدي نگذاشته بلكه با مديريت و بهينه سازي بيمارستان هاي خود ظرفيتي را به گردشگري پزشكي اختصاص داده است. ضمن اينكه اولويت ما بيمه شدگان تأمين اجتماعي هستند.
پذيرش گردشگر سلامت با وجود كمبود 100 هزار تخت درماني نگاه وزير بهداشت به موضوع گردشگري سلامت اينگونه است: حوزه سلامت، بهداشت و درمان براي جذب اين نوع گردشگران، از نظر دانش روز كاستي ندارد، اما در حال حاضر براي مردم كشورمان 100 هزار تخت بيمارستاني كم داريم، چگونه مي خواهيم در جذب گردشگران اين بخش موفق عمل كنيم؟ با اين اوصاف ضمن پذيرش اصل گردشگري سلامت به عنوان صنعتي ارز آور از مسئولان انتظار مي رود در درجه نخست زير ساخت هاي لازم را براي اين مهم فراهم كنند. همچنين در عين حالي كه ورود بخش خصوصي به اين حوزه مي تواند راهگشا باشد، به همان ميزان اختصاص بخشي از ظرفيت بخش دولتي به گردشگري سلامت مي تواند براي مردم خودمان چالش زا باشد.

چطور فرزند خود را برای پذیرش فرزند جدید آماده کنیم؟

$
0
0
سلامت نیوز:کودکان در مقابل ورود بچه جدید واکنش های متفاوتی نشان می دهند. مشکلات شایع آنها عبارت است از لجبازی، قشقرق به پا کردن، تحریک پذیری، رفتار خشن با شیرخوار، چسبیدن به مادر و اضطراب جدایی، مشکلات مربوط به دستشویی رفتن و شب ادراری، مشکلات خواب و تغذیه، رفتارهای بچگانه مثل درخواست پستانک و شیشه شیر و یا کودکانه صحبت کردن. باید توجه داشت که کودک برای سازگاری با شرایط تازه نیاز به زمان دارد. به گزارش سلامت نیوز، آفتاب یزد نوشت: پیدایش تغییرات در زندگی افراد، پیامدهایی را به همراه دارد و تولد نوزاد کوچک در خانواده از این امر مستثنی نیست و ممکن است در روابط والدین با فرزند اول اختلال ایجاد کرده و باعث ایجاد تغییراتی در رفتار کودک شود. احتمالا شما پدر و مادر عزیز که یک فرزند دارید و منتظر فرزند دوم خود می باشید به این فکر می کنید که با ورود فرزند جدید به خانواده چه رفتاری را با فرزند اول خود داشته باشید . فرزند اول شما چه رفتاری خواهد داشت ؟ چگونه می توانید حسادت و ناسازگار را در فرزند اول خود به حداقل ممکن برسانید . با توجه به اهمیت موضوع آفتاب یزد در اینباره با عاطفه کیانی نژاد ، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به گفتگو نشسته که در ادامه می خوانید : وی در ابتدا گفت :کودکان در مقابل ورود بچه جدید واکنش های متفاوتی نشان می دهند. مشکلات شایع آنها عبارت است از لجبازی، قشقرق به پا کردن، تحریک پذیری، رفتار خشن با شیرخوار، چسبیدن به مادر و اضطراب جدایی، مشکلات مربوط به دستشویی رفتن و شب ادراری، مشکلات خواب و تغذیه، رفتارهای بچگانه مثل درخواست پستانک و شیشه شیر و یا کودکانه صحبت کردن. باید توجه داشت که کودک برای سازگاری با شرایط تازه نیاز به زمان دارد. کیانی نژاد ادامه داد : رابطه کودک با والدین به دلیل ورود خواهر یا برادر جدید تغییر خواهد کرد و شاید در این هنگام نسبت به نوزاد احساس رنجش کند. حتی ممکن است به علت کم شدن توجه، کودک احساس کند که والدین دیگر او را دوست ندارند و در این هنگام رفتارهای بچگانه از خود بروز دهد؛ از جمله مکیدن شست، با شیشه شیر خوردن و درخواست این که مادر در دهان او غذا بگذارد. این رفتارها نشانگر تمایل کودک برای کسب توجه پدر و مادر است. توجه اضافی در این موارد باعث تشویق این گونه اعمال و تداوم آنها خواهد شد. از توجه کردن خارج از حد به رفتارهای بچگانه کودک جداً بپرهیزید. این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در پاسخ به این پرسش که" چگونه با مشکلات ناسازگاری فرزند اول رو به رو شویم "، خاطرنشان کرد : برای از بین رفتن مشکلات باید برخی نکات را انجام دهید که عبارتند از: 1- احساس کـودک را درک کنید: اگر می گوید نوزاد را دوست ندارم، به او نگویید این احساس بد است. بلکه اجازه ابراز این احساس را بدهید و مجادله نکنید؛ حتی گاهی با احساس او همراه شوید و نامطلوب بودن حضور یک فرزند تازه در جمع خانوادگی را تصدیق کنید. 2-آرامــش کــودک را تحسیـن کنید: اگر کودک بیش از 30 دقیقه آرام مانده است، به کنارش بروید و با او باشید. برای تشویق وی برنامه ریزی کنید. 3- در رفتارهایتان باثبات باشید: عقیده خود را نسبت به وجود انضباط در کودک مشخص کنید. هنگام مشاهده رفتار نامناسب، واکنش سریع نشان دهید. با کودک بحث نکنید و غر نزنید بلکه عمل کنید. او باید بداند که چه رفتاری از نظر والدینش مطلوب و مورد انتظار است. پدر و مادر باید در رفتار تربیتی با کودک هماهنگ باشند. 4-بعضی از رفتـارهای نامناسب کـودک را نادیده بگیرید:بعضی از رفتارها مانند کودکانه صحبت کردن را نادیده بگیرید. هنگام انجام رفتارهای بچگانه با کودک صحبت نکنید و به او نگاه نکنید. در این زمان از اتاق خارج شوید یا به کار خود بپردازید. رفتار مطلوب کودک را تشویق کنید. 5- در بــرابـر بد رفتاری های جدی کودک واکنش سـریع نشان دهید: رفتارهایی مانند صدمه زدن به نوزاد باید سریع پاسخ داده شود. کودک بایستی بفهمد که آسیب رساندن به نوزاد پذیرفتنی نیست و با انضباط خاصی با او برخورد خواهد شد. 6-برنامه ای ترتیب دهید که فرزند اولتان اوقات زیادی را با پدرش تنها باشد. 7- کودک را درگیر مسئولیت های مربوط به فرزند جدید کنید و او را دراین کار همراهی و تشویق نمایید. 8- کتاب های مربوط به اطفال شیرخواره و کوچک را برای فرزندتان بخوانید. 9- بگذارید که فـرزند اولتان یک بچه باقی بماند و دوران خوش و خاطره انگیــز خردسالی اش حفظ شود. 10- خودتان را آماده مواجهه با بداخلاقی ها، عصبانیت ها، تندخویی ها، بی حوصلگی ها و ترشرویی های او کنید. 11- به او مزایای خواهر یا برادر بزرگتر بودن را نشان دهید. کیانی نژاد عنوان کرد : فرزند اولتان را درگیر فعالیت هایی کنید که قادر به انجامشان است و می تواند او را از بچه تازه متولد شده مجزا کند، و به این ترتیب این پیام را به او برسانید که چون دیگر یک طفل کوچک نیست، می تواند کارهای خاصی را انجام دهد. او را در آغوش بگیرید، درحالی که برایش کتاب می خوانید عکس هایش را به او نشان دهید، یک جدول یا معمای ساده را باهم حل کنید و دیگر فعالیت هایی را با او انجام دهید که لازمه و متناسب با سن و رشدش هستند، به این ترتیب، شور و شوق او از بزرگ شدنش و انجام کارهایی ادامه پیدا می کند که وقتی نوزاد بود قادر به انجامشان نبود، ولی حالا از توانایی انجام آن برخوردار است. این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در پایان گفت : خواه بچه جدیدی به جمع خانواده اضافه شود و یا فرزند نوجوانتان به قصد تشکیل زندگی یا ادامه تحصیل، جمع خانواده را ترک کند، همواره تغییر و تحولات در خانواده ها نیازمند سازگاری های بنیادین و ریشه ای روانی، ذهنی، روحی و جسمانی هستند.به دنیا آمدن فرزند جدید احساسات خاصی را در فرزندان قبلی بوجود می آورد. بروز نوعی حسادت در این موقعیت می تواند طبیعی باشد اما عملکرد شما و عدم غفلت از فرزند قبلی همه ی اعضاء خانواده را در گذر از این موقعیت یاری می کند.

زمانی که نوشیدن چای موجب بیماری می‌شود

$
0
0
سلامت نیوز:رئیس انجمن صنایع غذایی ایران گفت: استفاده از اسانس و رنگ های غیر مجاز در چای، بیماری های غیر واگیر در دراز مدت در افراد ایجاد می کند. به گزارش سلامت نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران،محمدحسین عزیزی بیماری غیر واگیر اظهار کرد: نوشیدن چای بعد از غذا احتمال بروز فقر آهن را به خصوص در میان افراد مستعد افزایش می دهد اما اگر این نوشیدنی به صورت سالم و طبیعی مصرف شود می تواند از بروز بسیاری از سکته ها و بیماری های قلبی و عروقی جلوگیری کند. وی بیان کرد: اگر برگ های چای در مراحل اولیه چیدن خشک شود و غنچه های چای باز نشده باشد، به آن در اصطلاح چای سفید می گویند که معمولا در بین مردم ایران مصرف آن رایج نیست. رئیس انجمن صنایع غذایی ایران عنوان کرد: چای های عطری که دارای اسانس رنگ های غیرطبیعی بوده می تواند سلامت افراد را در دراز مدت به خطر بیاندازد. وی تصریح کرد: متاسفانه 50 درصد چای هایی که در بازار داخلی به فروش می رسد، از کشورهای هند و امارات وارد می شود که اکثرا عطری بوده و دارای اسانس و رنگ های مختلفی هستند که اگر این رنگ ها از سلامت کامل برخوردار نباشند در دراز مدت باعث بروز سرطان های مختلف در بدن افراد می شود. عزیزی یادآور شد:چای دارای آنتی اکسیدان بوده و در پیشگیری از بیماری های غیرواگیر از جمله قلبی و عروقی و سرطان موثر است که در صورت طبیعی نبودن عطر و رنگ اضافه شده می تواند نتایجی عکس را برای افراد ایجاد کند.

نوشیدنی مخصوص کمردرد!

$
0
0
سلامت نیوز: برای مقابله با کمردرد می توانید مصرف یک نوشیدنی که در تهیه آن از زردچوبه و زنجبیل استفاده می شود را مد نظر قرار دهید. به گزارش سلامت نیوز به نقل از عصر ایران، تقریبا همه با ادویه محبوب و پر استفاده زردچوبه آشنا هستند. جدا از کاربردهای این ادویه در آشپزی، زردچوبه یک گزینه طبیعی عالی برای تسکین کمردرد و التهاب نیز محسوب می شود. به گزارش "لیو لاو فروت"، یکی از دلایل درد مرتبط با مشکلات کمر سطوح بالای التهاب در بدن است. بیشتر مردم برای تسکین درد به مصرف داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی مانند ایبوپروفن یا آسپرین روی می آورند، اما استفاده منظم از این دارو ها با عوارض جانبی قابل توجه و جدی (مانند خونریزی معده) همراه است. مطالعات بسیاری نشان داده اند که زردچوبه به کاهش التهاب در بدن کمک می کند. ماده فعال موجود در زردچوبه به نام کورکومین مسیرهای التهابی که به طور معمول موجب تورم و درد می شوند را مسدود می سازد. این ترکیب از طریق مهار تعدادی از مولکول های مختلف که در شکل گیری التهاب در بدن نقش دارند، کار می کند. زنجبیل نیز یک گیاه دارویی فوق العاده دیگر محسوب می شود، که به واسطه خواص ضد التهابی خود مشهور است. مطالعه ای که در نشریه The Journal of Arthritis منتشر شد، نشان داد که مصرف مقدار کمی زنجبیل در کاهش علائم درد و التهاب نسبت به داروهای مسکن کارایی بیشتری داشته است. برای مقابله با کمردرد می توانید مصرف یک نوشیدنی که در تهیه آن از زردچوبه و زنجبیل استفاده می شود را مد نظر قرار دهید. تسکین درد ناشی از مصرف این نوشیدنی می تواند تنها پس از گذشت 20 دقیقه آغاز شود، اما برای دستیابی به نتیجه مطلوب مصرف آن حداقل یک بار در روز را در دستور کار خود قرار دهید. مواد تشکیل دهنده برای یک وعده: 5 عدد هویج 2 عدد سیب ریشه زنجبیل تازه 3 تا 4 اینچ (7.5 تا 10 سانتیمتر) ریشه زردچوبه تازه 3 تا 4 اینچ (7.5 تا 10 سانتیمتر) نصف یک لیمو، پوست کنده یک هشتم قاشق چایخوری پودر فلفل سیاه روش تهیه: تمام مواد تشکیل دهنده که در بالا به آنها اشاره شد را به استثنای فلفل سیاه در یک دستگاه آبمیوه گیری ریخته و در نهایت فلفل سیاه را به نوشیدنی اضافه کنید. این نوشیدنی را بلافاصله مصرف کنید.

سرگرداني بيكاران در ادارات كار براي دريافت حق بيمه

$
0
0
سلامت نیوز: فضای اداره کار، به خصوص طبقه دوم و دفتر تشکیل پرونده بیمه بیکاری شلوغ است. کلونی مورچه ها را دیده اید؟ در همهمه ای گنگ به سرعت از گوشه کنار يكديگر عبور می کنند و این سو و آن سو می روند. مدت زیادی که نگاه شان کنید خودتان نيز از این همه حرکت و عجله، گیج می شوید. به گزارش سلامت نیوز،قانون نوشت: این تصویر، حکایت این روزهای اداره کار است که پر شده از افرادی که در اکثر موارد برای درخواست بیمه بیکاری مراجعه کرده اند. عجیب است که سیل تعدیل شدن از محل کار بیداد می کند و افراد اغلب به همین دلیل کار خود را از دست داده اند. آدم هایی که حالا پله ها را با عجله بالا و پایین می روند و تمام سعی شان این است که قبل از نزدیک شدن به ساعت یک بعد از ظهر، مدارک شان را تکمیل کرده باشند. حتی جلوی آب سردکن نيز شلوغ است. لیوان نیست و افراد دست شان را زیر شیر می گیرند، آب می خورند و دوباره با عجله به سمت پله ها یا به طرف یکی از اتاق ها حرکت می کنند. جلوی در دفتر اطلاعات، تجمع شده و مسئول اطلاعات نیست. مردم از اتاق های بغلی سراغ او را می گیرند و جواب می شنوند که هر جا باشد می آید! مرد و زن، خسته و مضطرب هستند. انگار که ساعت یک، حکم زنگ پایان بازی را دارد. گروهی برنده شده و برگه تعیین تاریخ رای را دریافت کرده اند. عده ای باید فردا دوباره از نو بازی را روی همین پله ها آغاز کنند و در پیچ و خم فضای بروکراسی زده ادارات دولتی، به دنبال راه پایان بدوند.

دق کنید، کارتان راه بیفتد

فضای اداره کار، به خصوص طبقه دوم و دفتر تشکیل پرونده بیمه بیکاری شلوغ است. تمام صندلی ها اشغال شده و افرادی که اغلب از محل کار تعدیل شده اند، معمولا برگه ای روی پای شان گذاشته و با اخم در حال مرور مدارک شان هستند. خانمی برگه ها را روی دیوار گذاشته و با عجله چیزی می نویسد. دیگری وسایلش را روی صندلی پخش کرده و خودش جلوی صندلی زانو زده و تعداد زیادی برگه را در جست وجوی چیزی می گردد. افراد حالت تسلیم شده دارند وکسی اعتراض نمی کند. انگار تعدیل و اخراج و بیکاری آن ها را از نفس انداخته است.

صدای ضعیف اعتراض ها معمولا جلوی در اتاق تشکیل پرونده به گوش می رسد اما خیلی زود به سکوت می انجامد، بعد چهره خسته ای را می بینيد که از دفتر بیرون می زند و می رود که کم و کسری مدارکش را تکمیل کند. تنها کسی که از وقتی از اتاق بیرون زد تا وقتی پله ها را پایین می رفت اعتراض می کرد، پیرمردی بود که می گفت کارگر است و از شهرستان آمده و جوابش را نمی دهند. روی پله ها با صدای بلند می گفت: هی برو بالا بیا پایین... خدارو خوش نمياد . اما نه خودش به کسی نگاه می کرد و نه کسی به او. انگار همگی می دانستند که این سر و صداها بی فایده است و در نهایت تا کمی دق نکنید، کارتان را راه نمی اندازند.

اگر نمی خواهند بیمه بدهند بگویند!

جوان 27 ساله ای که برای دریافت بیمه بیکاری به این اداره مراجعه کرده بود برای از دست ندادن ساعت اداری حتی حاضر نبود گلایه اش را با رسانه در میان بگذارد و می گفت وقت نیست! در نهایت روی پله ها به قانون گفت که بار دوم است به اداره کار تهران مراجعه کرده تا بیمه بیکاری دریافت کند اما بار دیگر او را به محل کارش پاس داده اند! بهانه این است که تاریخ پایان کار این جوان 31 تیر درج شده و بیمه فقط تاریخ اول مرداد را می پذیرد! یکی دیگر از مراجعه کنندگان نیز دقیقا همین مشکل را دارد و می گوید مسئولان این اداره سلیقه ای عمل می کنند. این مرد 43 ساله که بعد از 14 سال از محل کارش تعدیل شده است، در گفت وگو با قانون می گوید: محل کارم خیابان جردن است و تا به حال پنج بار و هر بار به بهانه ای مرا به محل کارم فرستاده اند. در نهایت هنوز کارم انجام نشده و معلوم نیست چه قصدی دارند. اگر نمی خواهند انجام دهند بگویند! یک بار می گویند باید به طور دقیق ذکر شود در کدام قسمت شرکت مشغول بودی و بار دیگر می گویند تاریخ پایان کار باید اول مرداد باشد نه 31 تیر. می گویم سلیقه ای عمل می کنند چون به سایر همکاران تعدیل شده ام چنین چیزهایی نگفته اند! من 12 سال حق بیمه پرداخت کرده ام که خیالم از چنین مواقعی راحت باشد حالا چیز دیگری می بینم .

مجرد ها مبلغ کمتری دریافت می کنند!

یکی از افرادی که تا قبل از پایان ساعت اداری موفق شد برگه تعیین زمان رای را دریافت کند، خانم 50 ساله ای است که از شهرک اکباتان آمده و 24 سال سابقه کار دارد. این خانم که به گفته خودش از ساعت 8 و 10 دقیقه صبح در این اداره حضور داشته، به قانون می گوید که بعد از چهار ماه بیکاری موفق شده تاریخ رسیدگی دریافت کند که تازه مشخص شود بیمه شرایط او را می پذیرد یا خیر. 6 سال تا زمان بازنشستگی اش مانده و به دلیل تعدیل نیرو از یکی از شرکت های هواپیمایی منفک شده است. اومی گوید: این همه سال بیمه پرداخت کرده ام، حالا م گویند اگر با بیمه بیکاری ات موافقت شود چون مجرد هستی، مبلغ کمتری شامل حالت خواهد شد . به گفته او بخش دولتی طوری به ارباب رجوع نگاه می کند انگار که صدقه بگیر هستند. اما در کشوری که افراد را چند سال مانده به بازنشستگی از کار بیکار می کنند و امنیت شغلی وجود ندارد، بیمه بیکاری کمترین کاری است که در حق نیروهای چند ساله می توانند انجام دهند، که آن هم با منت همراه است. اصلا به این فکر نمی کنند کسی که تا امروز به آن ها حق بیمه پرداخت کرده، در این چند ماه سر دواندن آن ها، چگونه و با کدام پول زندگی می کند؟

اطلاعات... اطلاعات

ساعت يك و ده دقیقه بعد از ظهر، مسئول قسمت بیمه بیکاری دست از کار کشیده است و دختری که 25 ساله به نظر می رسد همچنان جلوی در از او خواهش می کند که کارش را راه بیندازند. مرد را نمی بینم اما صدایش را می شنوم: میگم نمی گیرم سرکار خانم، ظرفیت تکمیله... فردا و در جواب درخواست های دختر جوان می گوید: مگه بنگاهیه خانم، وایسادی چونه میزنی؟ بعد حرف های بیخود و نصیحت واری را که بیشتر به نصيحت بلاموضوع شبیه است، آغاز می کند: نمیشه شما از چراغ قرمز رد بشی و بگی جریمه نداره. میشه؟ الان وقت تموم شده. دیر اومدی باید تبعاتش رو بپذیری!

دختر حاضر است برای راه افتادن کارش باز هم از این مرد درخواست کند و مرد این بار صدایش را بلند می کند: خانم چقدر سمجی برو دیگه . انصاف وجود ندارد. دختر جوان که می رود، به مردي که هنوز پشت میز نشسته و با گوشی مشغول است می گویم که بیمه بیکاری می خواهم. بی آنکه سر از گوشی بلند کند، می گوید: امروز نه، فردا می پرسم: فردا بیام همینجا؟ می گوید: اطلاعات... اطلاعات... می پرسم: اطلاعات چی؟ با تحقیر نگاهم می کند: اطلاعات عمومی!... قسمت اطلاعات طبقه اول دیگه خانم . دختر جوان توی راه پله در حال پایین رفتن است. زنگ پایان بازی زده شده و او امروز را از دست داده است، پس دیگر نیازی به دویدن نیست.

حالا آهسته از پله ها پایین می رود و صدایش که می کنم، بی حوصله به طرفم بر می گردد. حتی وقتی می فهمد که خبرنگارم حوصله حرف ندارد. شانه بالا می اندازد: چی بگم؟ وقت اداری ساعت چهار هست اما ساعت یک کار رو تعطیل می کنند. روزایی که بیمه پرداخت می کنیم، تند و تند میگیرن حالا که میخوان برگردونن براشون سخته! با پایان یافتن ساعت کار بخش بیمه بیکاری، فضای اداره نیز خلوت تر شده است. طبقه اول از جلوی در اطلاعات که می گذرم و سرک می کشم، صندلی هنوز خالی است و چند نفر زن و مرد در اتاق بلاتکلیف ایستاده اند. می پرسم: نیومد؟ می گویند: اومد باز رفت و هیچ کس نمی داند کجا! از در که بیرون می روم همچنان به کلونی مورچه ها فکر می کنم. مقایسه درستی نبود. نظم و صبر مثال زدنی آن ها قابل مقایسه نیست.

Viewing all 93435 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>