سلامت نیوز : اعتقاد عمومی بر این است که مردان بیشتر از زنان مرتکب جرم میشوند و جنس جرایم مردان خشنتر از زنان است. تفکیک مجرمان از نظر جنسیت و بررسی آنها یکی از موضوعاتی است که در جرم شناسی مورد بررسی قرار میگیرد. به همین دلیل برای بررسی تاثیر جنسیت در ارتکاب جرم به گفتوگو با کارشناسان پرداختهایم که در دو گزارش منتشر میشود. بخش اول این گزارش از نظرتان میگذرد.
جرایم مردانه و جرایم زنانه
به گزارش سلامت نیوز به نقل از حمایت ؛ یک جرمشناس در بررسی تاثیر جنسیت در ارتکاب جرم میگوید: آمار ارائه شده از احکام صادره نشان میدهد انسانها برای انواع جرایم دچار محکومیت میشوند، اما در جمعیت کیفری، چه از نظر کمیت و چه کیفیت جرایم، تفاوتهایی میان دو جنس مشاهده میشود.
علیرضا درویش توضیح میدهد: با وجود افزایش بزهکاری زنان در دهههای اخیر هنوز هم نرخ جرایم مردان بویژه در جرایم کلسیمی (جرایمی که نیاز به برنامهریزی و تفکر زیادی ندارد) نسبت به جرایم ارتکابی زنان به مراتب بیشتراست. با این اوصاف برخی از جرمشناسان بدون دلیل قانعکنندهای مدعیاند زنان نیز به اندازه مردان مرتکب جرم میشوند، ولی جرایم آنها کمتر آشکار میشود و معمولا جزو ارقام سیاه به شمار میروداین کارشناس حقوقی در بررسی چالشهای بررسی این موضوع میگوید: معمولا مطالعات زنان در جرمشناسی عقیم میماند و در صورتی هم که به نحو کامل و جامع مورد مطالعه قرار گیرند معمولا همراه با نتایج محدود یا نادرست است. بر این اساس، اجرای نظریههای جرمشناسی در مورد زنان معمولا با مشکل مواجه است و میتوان گفت ادبیات جرمشناسی مجرمیت زنان را به خوبی تحت حمایت خود قرار نداده است و نظریههای روانشناختی جرم نیز مانند تیپهای زیستشناسی، بزهکاری را با انواع خاص شخصیت مربوط میدانند و تقریبا همه نظریههای جامعه شناختی زنان را نادیده گرفتهاند.
با این اوصاف طرفداران این نوع جرمشناسی معتقدند برای تعیین نقش جنسیت در جرمانگاری باید از برخی زنان و الگوهای نظری فاصله گرفت. این جرمشناسی با تاکید بر موقعیت زنان در جامعه بر انواع خاصی از جرایم که ضد زنان و به صرف زن بودن آنان ارتکاب مییابد و همچنین جزایی که مبتنی بر جنسیت است، تمرکز میکند. حال ارزیابی رابطه جنسیت و بزهکاری مستلزم پاسخ دادن به این سوال است که مردان و زنان در جرمشناسی و حقوق جزا دارای چه جایگاهی هستند؟ در سایه پاسخ به این سوال است که میتوان تحلیل جرمشناختی صحیحی که بتواند تمام افراد جامعه را تحت پوشش خود قراردهد، ارایه داد.
ارزیابی رابطه جنسیت و اعمال مجرمانه
این جرم شناس میگوید: در حالی که جرمشناسان نخستین، در مطالعات خود بیشتر بر روی بزهکار تمرکز میکردند، جرمشناسی جدید (واکنش اجتماعی) بیشتر به مطالعه نقش بزهدیده در ارتکاب جرایم تاکید میکردند.
درویش خاطرنشان میکند: پس از مطرح شدن این نوع جرمشناسی که به تفاوتهای جنسیتی توجه دارد مساله جنسیت نیز وارد عرصه مطالعاتی جرمشناسی شد. تا پیش از این تمامیتئوریهای ارایه شده در باب جرمشناسی بدون در نظر گرفتن نیمیاز جامعه بود که این امر منجر به این شد که تقریبا تمامیتئوریهای ارایه شده فاقد ضمانت اجرای عملی و کاربردی شود. اما با طرح مسله جنسیت در مطالعات بزهکاری سهم تقریبی هر جنس در ارتکاب جرایم به نحو نسبی معین میشد و در راستای همین تحقیقات بود که مشخص شد بزهکاری و انحراف در انحصار مردان نیست، بلکه زنان نیز در فعلیت آن دارای سهم هستند.
این کارشناس حقوقی معتقد است نوع جرایم ارتکابی از ناحیه زنان و مردان تفاوت چندانی ندارد؛ اما طبیعت جرایم ارتکابی زنان با مردان متفاوت است به عنوان مثال جرمیمانند سقط جنین به نوعی در انحصار زنان است. درویش در مورد واکنش کیفری به جرایم زنان میگوید: رویکرد نظام عدالت کیفری کشورها با جرایم ارتکابی از ناحیه زنان معمولا همراه با نوعی تخفیفانگاری و توجیه قضایی است به نحوی که مجازات زنان بیشتر همراه با تعلیق، آزادی مشروط و تخفیف مجازات قرارمیگیرند.
ویژگیهای جرایم زنانه
این جرمشناس تاکید میکند: نوع پوشش زنان با خود این ویژگی را به همراه دارد که میتوانند آثار بسیاری از جرایم را زیر آن مخفی کنند، در راستای همین امر است که بسیاری از جرایم سازمانیافته که از ناحیه گروههای جنایتکارانه محقق میشود، از ناحیه زنان به فعلیت میرسد. به گفته وی، روش کار گروههایی همچون یاکوزا در ژاپن یا مافیا در ایتالیا گواهی بر این مدعاست.
دوریش در ادامه بررسی تاثیر جنسیت در ارتکاب جرایم میگوید: نوع جرایم ارتکابی زنان یا مردان در ارتکاب جرایم فسفری (با برنامهریزی) معمولا برابر است و در جرایم کلسیمی و با توجه به نیاز به خشونت، نسبت به مردان دچار نقصان میشوند.
وی خاطرنشان میکند: زنان معمولا در سطوح اجتماعی در برخی از جوامع در سطح پایینتری نسبت به مردان قرار دارند و معمولا ازحقوق اجتماعی مساوی برخوردار نیستند که این امر نیز میتواند قرینهای دال بر کشف نشدن جرایم آنان از ناحیه نظام عدالت کیفری کشورها و احتساب آن در ارقام سیاه جرایم باشد. در همین راستا جرمشناس بزرگ غرب، ساندرا والک لیت، معتقد است که جرمشناسی در برخورد با مسئله جنسیت دچار نوعی نابینایی شده است و از آن تحت عنوان نابینایی جنسیتی در جرمشناسی یاد میکند.
ضرورت بررسی بزهکاری زنان و ویژگیهای آن
این جرمشناس یکی از مسائل مهم در بررسی پدیده مجرمانه را توجه به جایگاه زن و میزان اثرگذاری جنسیت آنها در این عرصه میداند. به گفته وی دلایل ضرورت توجه به زنان و مسئله بزهکاری آنان به این شرح است:
1- جایگاه زنان در قوانین موضوعه و قانون اساسی به طوری که در اصل 10 و 21 قانون به این موضوع اشاره شده است.
2- حدود نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند.
3- درعرصه بزهکاری شاهد افزایش نرخ بزهکاری زنان و نیز مشارکت آنان در جرایمی هستیم که تاکنون به مردان اختصاص داشت، به ویژه در جرایم سازمانیافته.
4- تحول نگرش مراجع قضایی و انتظامی نسبت به زنان که رفتهرفته با تسامح کمتری برخورد میکنند.
تاثیرات ناشی از حضور کم و آمار پایین
یک کارشناس ارشد حقوق جزا و جرمشناسی مهمترین ویژگی بزهکاری زنان را آمار پایین جرایم آنها و حضور کم آنها در دنیای جرایم و تبهکاری عنوان میکند. محمد باهو خاطرنشان میکند: از نظر زیستشناسی این امر ثابت شده است که زنان توانایی جسمی چندانی در مقایسه با مردان ندارند؛ بنابراین نمیتوانند مانند آنها به مقابله، ستیز و برخورد با دیگران بپردازند.
این کارشناس حقوق جزا و جرمشناسی اضافه میکند: برخی از جرمشناسان ویژگیهای دیگری هم برای زنان بزهکار قائل میشوند از جمله اینکه حس انتقامگیری بسیار شدیدی در بین زنان حاکم است یا اینکه زنان دارای حس اغواگری شدیدی هستند و به همین دلایل در مواردی زنان، در بزهکاریهای مردان شریک میکنند.
باهو خاطرنشان میکند: دقت در نحوه مشارکت زنان و مردان در امر مجرمانه نشان میدهد نوع جرایمی که آنان مرتکب میشوند، متفاوت از یکدیگر است در حالی که مردان حضور گستردهای در جرایم خشونتآمیز دارند، زنان سعی میکنند به طور غیرمستقیم در بزهکاری حضور پیدا کنند. برخی از جرمشناسان معتقد بودند به دلیل ویژگیهای زیستی و فیزیولوژیکی زنان امکان حضور آنها در برخی جرایم کمتر و در جرایم خاصی بیشتر است به همین دلیل است که گروهی معتقدند سقط جنین، بچهکشی یا در مواردی سرقت از مغازه از جرایم زنانه محسوب میشود.
از سوی دیگر با توجه به کنترل اجتماعیای که بر روی افعال زنانه است، امکان ارتکاب برخی جرایم به دست آنان مهیا نمیشود. از سوی دیگر به دلیل ویژگیهای روانشناختی زنان، مثل احساسی و عاطفی بودن آنان، آمار جرایم در بین زنان بسیار کمتر از مردان است.
با توجه به آنچه کارشناسان در این گفتوگو مورد تاکید قرار دادند، امروزه زنان هر قدری که در امور اجتماعی مشارکت بیشتری میجویند به همان اندازه هم سهم برابری با مردان در امور مختلف به دست میآورند و در نتیجه آمار جرایم آنها سیر صعودی پیدا خواهد کرد. اگر در دورهای توجه به بزهکار مهم تلقی میشد و در دوره دیگر بزهدیده توجه جرمشناسان را به خود جلب میکرد، در سالهای اخیر توجه به جنسیت در مطالعات جرمشناسی بسیار حائز اهمیت بوده است. از سوی دیگر نگرش جامعهشناختی که امور اجتماعی را در بزهکاری مؤثر میدانست به یافته های جرم شناسان برمبنای تاثیر مسئله جنسیت نزدیکی بیشتری داشت؛ زیرا جایگاه زنان در جامعه و مسئله جنسیت بیشتر ساخته و پرداخته این حوزه است.
در همین راستا مقایسه جرایم زنان و مردان نشان میدهد که برخی جرایم مختص جنس زن است یا حضور زنان در آن پررنگتر است. آمار جرایم جنایی در سالهای اخیرنشان دهنده این امراست که زنان در هنگام ارتکاب جرم تلاش میکنند تا با استفاده از الگوهای بزهکاری مردانه مرتکب جرایم خشونتآمیز شوند. به طور کلی میتوان گفت که گسترش آزادیهای زنان در جامعه و افزایش اشتغال آنان و تضعیف کنترلهای اجتماعی ازعواملی به شمار میرود که زمینه افزایش بزهکاری زنان را فراهم کرده است.
جرایم مردانه و جرایم زنانه
به گزارش سلامت نیوز به نقل از حمایت ؛ یک جرمشناس در بررسی تاثیر جنسیت در ارتکاب جرم میگوید: آمار ارائه شده از احکام صادره نشان میدهد انسانها برای انواع جرایم دچار محکومیت میشوند، اما در جمعیت کیفری، چه از نظر کمیت و چه کیفیت جرایم، تفاوتهایی میان دو جنس مشاهده میشود.
علیرضا درویش توضیح میدهد: با وجود افزایش بزهکاری زنان در دهههای اخیر هنوز هم نرخ جرایم مردان بویژه در جرایم کلسیمی (جرایمی که نیاز به برنامهریزی و تفکر زیادی ندارد) نسبت به جرایم ارتکابی زنان به مراتب بیشتراست. با این اوصاف برخی از جرمشناسان بدون دلیل قانعکنندهای مدعیاند زنان نیز به اندازه مردان مرتکب جرم میشوند، ولی جرایم آنها کمتر آشکار میشود و معمولا جزو ارقام سیاه به شمار میروداین کارشناس حقوقی در بررسی چالشهای بررسی این موضوع میگوید: معمولا مطالعات زنان در جرمشناسی عقیم میماند و در صورتی هم که به نحو کامل و جامع مورد مطالعه قرار گیرند معمولا همراه با نتایج محدود یا نادرست است. بر این اساس، اجرای نظریههای جرمشناسی در مورد زنان معمولا با مشکل مواجه است و میتوان گفت ادبیات جرمشناسی مجرمیت زنان را به خوبی تحت حمایت خود قرار نداده است و نظریههای روانشناختی جرم نیز مانند تیپهای زیستشناسی، بزهکاری را با انواع خاص شخصیت مربوط میدانند و تقریبا همه نظریههای جامعه شناختی زنان را نادیده گرفتهاند.
با این اوصاف طرفداران این نوع جرمشناسی معتقدند برای تعیین نقش جنسیت در جرمانگاری باید از برخی زنان و الگوهای نظری فاصله گرفت. این جرمشناسی با تاکید بر موقعیت زنان در جامعه بر انواع خاصی از جرایم که ضد زنان و به صرف زن بودن آنان ارتکاب مییابد و همچنین جزایی که مبتنی بر جنسیت است، تمرکز میکند. حال ارزیابی رابطه جنسیت و بزهکاری مستلزم پاسخ دادن به این سوال است که مردان و زنان در جرمشناسی و حقوق جزا دارای چه جایگاهی هستند؟ در سایه پاسخ به این سوال است که میتوان تحلیل جرمشناختی صحیحی که بتواند تمام افراد جامعه را تحت پوشش خود قراردهد، ارایه داد.
ارزیابی رابطه جنسیت و اعمال مجرمانه
این جرم شناس میگوید: در حالی که جرمشناسان نخستین، در مطالعات خود بیشتر بر روی بزهکار تمرکز میکردند، جرمشناسی جدید (واکنش اجتماعی) بیشتر به مطالعه نقش بزهدیده در ارتکاب جرایم تاکید میکردند.
درویش خاطرنشان میکند: پس از مطرح شدن این نوع جرمشناسی که به تفاوتهای جنسیتی توجه دارد مساله جنسیت نیز وارد عرصه مطالعاتی جرمشناسی شد. تا پیش از این تمامیتئوریهای ارایه شده در باب جرمشناسی بدون در نظر گرفتن نیمیاز جامعه بود که این امر منجر به این شد که تقریبا تمامیتئوریهای ارایه شده فاقد ضمانت اجرای عملی و کاربردی شود. اما با طرح مسله جنسیت در مطالعات بزهکاری سهم تقریبی هر جنس در ارتکاب جرایم به نحو نسبی معین میشد و در راستای همین تحقیقات بود که مشخص شد بزهکاری و انحراف در انحصار مردان نیست، بلکه زنان نیز در فعلیت آن دارای سهم هستند.
این کارشناس حقوقی معتقد است نوع جرایم ارتکابی از ناحیه زنان و مردان تفاوت چندانی ندارد؛ اما طبیعت جرایم ارتکابی زنان با مردان متفاوت است به عنوان مثال جرمیمانند سقط جنین به نوعی در انحصار زنان است. درویش در مورد واکنش کیفری به جرایم زنان میگوید: رویکرد نظام عدالت کیفری کشورها با جرایم ارتکابی از ناحیه زنان معمولا همراه با نوعی تخفیفانگاری و توجیه قضایی است به نحوی که مجازات زنان بیشتر همراه با تعلیق، آزادی مشروط و تخفیف مجازات قرارمیگیرند.
ویژگیهای جرایم زنانه
این جرمشناس تاکید میکند: نوع پوشش زنان با خود این ویژگی را به همراه دارد که میتوانند آثار بسیاری از جرایم را زیر آن مخفی کنند، در راستای همین امر است که بسیاری از جرایم سازمانیافته که از ناحیه گروههای جنایتکارانه محقق میشود، از ناحیه زنان به فعلیت میرسد. به گفته وی، روش کار گروههایی همچون یاکوزا در ژاپن یا مافیا در ایتالیا گواهی بر این مدعاست.
دوریش در ادامه بررسی تاثیر جنسیت در ارتکاب جرایم میگوید: نوع جرایم ارتکابی زنان یا مردان در ارتکاب جرایم فسفری (با برنامهریزی) معمولا برابر است و در جرایم کلسیمی و با توجه به نیاز به خشونت، نسبت به مردان دچار نقصان میشوند.
وی خاطرنشان میکند: زنان معمولا در سطوح اجتماعی در برخی از جوامع در سطح پایینتری نسبت به مردان قرار دارند و معمولا ازحقوق اجتماعی مساوی برخوردار نیستند که این امر نیز میتواند قرینهای دال بر کشف نشدن جرایم آنان از ناحیه نظام عدالت کیفری کشورها و احتساب آن در ارقام سیاه جرایم باشد. در همین راستا جرمشناس بزرگ غرب، ساندرا والک لیت، معتقد است که جرمشناسی در برخورد با مسئله جنسیت دچار نوعی نابینایی شده است و از آن تحت عنوان نابینایی جنسیتی در جرمشناسی یاد میکند.
ضرورت بررسی بزهکاری زنان و ویژگیهای آن
این جرمشناس یکی از مسائل مهم در بررسی پدیده مجرمانه را توجه به جایگاه زن و میزان اثرگذاری جنسیت آنها در این عرصه میداند. به گفته وی دلایل ضرورت توجه به زنان و مسئله بزهکاری آنان به این شرح است:
1- جایگاه زنان در قوانین موضوعه و قانون اساسی به طوری که در اصل 10 و 21 قانون به این موضوع اشاره شده است.
2- حدود نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند.
3- درعرصه بزهکاری شاهد افزایش نرخ بزهکاری زنان و نیز مشارکت آنان در جرایمی هستیم که تاکنون به مردان اختصاص داشت، به ویژه در جرایم سازمانیافته.
4- تحول نگرش مراجع قضایی و انتظامی نسبت به زنان که رفتهرفته با تسامح کمتری برخورد میکنند.
تاثیرات ناشی از حضور کم و آمار پایین
یک کارشناس ارشد حقوق جزا و جرمشناسی مهمترین ویژگی بزهکاری زنان را آمار پایین جرایم آنها و حضور کم آنها در دنیای جرایم و تبهکاری عنوان میکند. محمد باهو خاطرنشان میکند: از نظر زیستشناسی این امر ثابت شده است که زنان توانایی جسمی چندانی در مقایسه با مردان ندارند؛ بنابراین نمیتوانند مانند آنها به مقابله، ستیز و برخورد با دیگران بپردازند.
این کارشناس حقوق جزا و جرمشناسی اضافه میکند: برخی از جرمشناسان ویژگیهای دیگری هم برای زنان بزهکار قائل میشوند از جمله اینکه حس انتقامگیری بسیار شدیدی در بین زنان حاکم است یا اینکه زنان دارای حس اغواگری شدیدی هستند و به همین دلایل در مواردی زنان، در بزهکاریهای مردان شریک میکنند.
باهو خاطرنشان میکند: دقت در نحوه مشارکت زنان و مردان در امر مجرمانه نشان میدهد نوع جرایمی که آنان مرتکب میشوند، متفاوت از یکدیگر است در حالی که مردان حضور گستردهای در جرایم خشونتآمیز دارند، زنان سعی میکنند به طور غیرمستقیم در بزهکاری حضور پیدا کنند. برخی از جرمشناسان معتقد بودند به دلیل ویژگیهای زیستی و فیزیولوژیکی زنان امکان حضور آنها در برخی جرایم کمتر و در جرایم خاصی بیشتر است به همین دلیل است که گروهی معتقدند سقط جنین، بچهکشی یا در مواردی سرقت از مغازه از جرایم زنانه محسوب میشود.
از سوی دیگر با توجه به کنترل اجتماعیای که بر روی افعال زنانه است، امکان ارتکاب برخی جرایم به دست آنان مهیا نمیشود. از سوی دیگر به دلیل ویژگیهای روانشناختی زنان، مثل احساسی و عاطفی بودن آنان، آمار جرایم در بین زنان بسیار کمتر از مردان است.
با توجه به آنچه کارشناسان در این گفتوگو مورد تاکید قرار دادند، امروزه زنان هر قدری که در امور اجتماعی مشارکت بیشتری میجویند به همان اندازه هم سهم برابری با مردان در امور مختلف به دست میآورند و در نتیجه آمار جرایم آنها سیر صعودی پیدا خواهد کرد. اگر در دورهای توجه به بزهکار مهم تلقی میشد و در دوره دیگر بزهدیده توجه جرمشناسان را به خود جلب میکرد، در سالهای اخیر توجه به جنسیت در مطالعات جرمشناسی بسیار حائز اهمیت بوده است. از سوی دیگر نگرش جامعهشناختی که امور اجتماعی را در بزهکاری مؤثر میدانست به یافته های جرم شناسان برمبنای تاثیر مسئله جنسیت نزدیکی بیشتری داشت؛ زیرا جایگاه زنان در جامعه و مسئله جنسیت بیشتر ساخته و پرداخته این حوزه است.
در همین راستا مقایسه جرایم زنان و مردان نشان میدهد که برخی جرایم مختص جنس زن است یا حضور زنان در آن پررنگتر است. آمار جرایم جنایی در سالهای اخیرنشان دهنده این امراست که زنان در هنگام ارتکاب جرم تلاش میکنند تا با استفاده از الگوهای بزهکاری مردانه مرتکب جرایم خشونتآمیز شوند. به طور کلی میتوان گفت که گسترش آزادیهای زنان در جامعه و افزایش اشتغال آنان و تضعیف کنترلهای اجتماعی ازعواملی به شمار میرود که زمینه افزایش بزهکاری زنان را فراهم کرده است.