سلامت نیوز : حضور و اعتراض طرفداران محیطزیست به تخریب باغ اکولوژی نوشهر بیانگر نگرانی عمیق و ریشهدار در جامعه نسبت به محیطزیست است که مطالبات مشخصی را پی میگیرد. اینک هنگام آن رسیده است تا این سرمایه اجتماعی برای نجات محیطزیست رنجور ایرانزمین بهکار رود. فردا، خیلی دیر است. امروزه طبیعت و محیطزیست آسیبپذیر ایران با چالشهای بسیار مخاطرهانگیزی دستوپنجه نرم میکنند و کمتر کارشناس و متخصصی را میتوان یافت که نگرانیهایی را در این موردها ابراز نکرده باشد به گواه شواهد، تمام تالابها یا خشک شدهاند یا در معرض خشکی قرار دارند. دریاچه ارومیه نمونه بارز این خشکی گسترده است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از بهار ؛ این دریاچه که زمانی افتخار و دوستی را ندا میداد اکنون به دلیل کمتوجهی و بیمهری، بیش از 70درصد از منابع آبی خود را از دست داده است. از سوی دیگر، طبیعت سبز و تنوع زیستی نیز از این گزندها در امان نمانده است، بهطوری که شتاب نابودی گیاهان و جانوران در ایران، 166درصد بیشتر از متوسط جهانی است. برای مثال، هرچند سرانه جنگل در ایران، یکچهارم سرانه جهانی است ولی همچنان صدای اره در جنگلها، مدام و گوشخراش است. با وجود گستردگی محدود، جنگلهای موجود با نهایت بیلطفی مورد تخریب فراوان و حذف تنوع زیستی قرار گرفتهاند و بیم آن میرود که حتی نام «جنگل» را نتوان به درستی حفظ کرد. روند موجود از بین رفتن پوشش درختی و تنوع زیستی، وضعیت را به درختزار بودن آن نزدیک کرده است. و متاسفانه باید گفت «طرح استراحت» جنگل، سالهاست که همچنان خاک میخورد.
ما به تنوع زیستیای مینازیم که تعداد نشخوارکنندگان وحش سراسر کشورمان به تعداد دامهای اهلی یک شهرستان تقلیل یافته و گربگان وحش آن به انگشتشمار رسیده است. در این بین، علاوه بر کمبود شدید نیروی حفاظت از طبیعت و تنوع زیستی، همان محیطبانان موجود هم با وجود فقدان انگیزه و فقدان حمایت مدیران ارشد، توان دفاع از وظیفه واگذارشده و حتی از خود را ندارند و مورد اصابت گلوله ناآگاهان قرار میگیرند. چنانکه تاکنون در این قریب به چهار دهه، بیش از 130 محیطبان و جنگلبان حین انجام وظیفه به شهادت رسیدهاند. علاوه بر این واقعیتها، در برههای از این قرن مدرن که دستور اکتشاف نفت در «پارک ملی» کویر صادر میشود، وعده فروش «اراضی طبیعی» به مردم داده میشود، دامپروری سنتی بهویژه در «اراضی جنگلی» توسط مقامات اجرایی مورد تاکید قرار میگیرد و صدها مورد مخاطرهانگیز مهم دیگر به وقوع میپیوندند، این مبحث را گشوده است که به گواه کارشناسان، تمام چراغهای هشدار محیطزیست ایران قرمز شدهاند و باید ناافتخارانه بشنویم که ایران رکورددار تخریب محیطزیست و جزو 10 کشور تخریبکننده محیطزیست در جهان است.
از طرفی دیگر، از آنجا که 85درصد کشور ما را عرصه خشک و نیمهخشک پوشانده است، امروزه نگرانی از ضعف مدیریت منابع آبی، کمبود آب و افت شدید آبهای زیرزمینی شدت بیشتری گرفته و درگیری بین مردم شهرها جهت دسترسی به آب، شروع یک مشکل اساسی و ناپایداری اجتماعی را گوشزد میکند. متاسفانه شاهد هستیم که هر روز نشانههای توسعه ناپایدار، بر پیکره محیطزیست ایران زخمی تازه میزند. در این بحبوحه تخریبها و نگرانیها، به ناگه دستور نگرانکننده دیگری در زمینه تخریب باغ اکولوژی نوشهر مخابره میشود. انگار حقمان نیست که حتی برای یک روز هم که شده خبری بد درباره طبیعت و محیطزیست ایران نشنویم! جالب اینجاست که تمام این دستورها بدون توجه به بنیانسازیها و زیرساختهای پایداری زیستمحیطی برای بهرهبرداری درازمدت و تنها با تاکید بر «توسعه» و «رفاه مردم» صورت میگیرد. شگفت است اگر بگوییم مسئولان کنونی ما، در این برهه از گستردگی علم و تعامل آن با عمل، زیربنای توسعه پایدار، که همانا محیطزیست است، را ندانند! پس تاکید بر ارجحیت توسعه بر محیطزیست را چگونه و با کدام منطق علمی توجیه میکنند؟
باغ اکولوژی نوشهر، باغ کهن و افتخارآمیز ایرانی است که با قدمتی 82ساله، دربردارنده مجموعهای از ذخایر ژنتیک گیاهی منحصربهفرد در خاورمیانه است و درختانی دارد که بیش از 200 سال سن دارند. این باغ، برای دانشجویان و متخصصان علوم طبیعی، نه فقط یک باغ گیاهشناسی، بلکه دانشکدهای است که همه را به خودش وامدار کرده است. دستور دوباره تخریب این باغ که یادآور اقدام به تخریب آن در سال 89 بود باعث جریحهدار شدن احساسات عمومی بهویژه طرفداران محیطزیست شد. با اینکه در آن زمان بعد از وارد آمدن خسارتهای فراوان به باغ، مسئولان قضایی برای متهم پرونده، قرار مجرمیت صادر کرده بودند، تصمیم دوباره برای تخریب این سرمایه ملی بسیار ناراحتکننده بود.
در این میان تعدادی از دوستداران محیطزیست با وجود تمام مشکلات کار و زندگی روزمره، در اعتراض به تخریب در مقابل باغ گیاهشناسی نوشهر تجمع کرده و با شعارهایی همچون «هر انسان یک درخت»، خواستار تجدید نظر مسئولان شدند. با اینکه امید زیادی به شنیده شدن صدای این حامیان محیطزیست نمیرفت اما ناگهان خبر بسیار خوشی دست به دست چرخید مبنی بر اینکه دولت آینده، روند تخریب باغ گیاهشناسی نوشهر را متوقف کرد. گویی بار دیگر امیدها زنده شد و با وجود نابسامانیهای زیستمحیطی موجود، خون «تدبیر» و «امید» به رگهای خشکیده محیطزیست و طبیعت ایرانزمین، این موجود زنده، جاری شد. این پیام، شادی و شوری را در بدنه جامعه و حتی در افراد بیتفاوت به این حرکت ایجاد کرده است، بهطوری که بارها و به بهانههای مختلف در فضای مجازی یا حقیقی، خرسندی همگان از این تصمیم دیده یا شنیده میشود. خیزش نجات باغ گیاهشناسی نوشهر، درس جدیدی را به ما آموخت.
سرمایه عظیم اجتماعی بهویژه قشر علمی و فرهنگی جامعه و توان انجمنهای تخصصی و تشکلهای مردمنهاد در حوزه منابع طبیعی و محیطزیست بار دیگر از پس پرده بیرون آمده و نقش بسزایی برعهده گرفتند. سوال این جاست که آیا میشود چنین سرمایه عظیم اجتماعی را برای نجات محیطزیست ایران نادیده گرفت؟ حفظ باغ گیاهشناسی نوشهر، نشان داد که این سرمایه میتواند در راه «تعامل» و «سازندگی پایدار» بهکار رود و میتواند چراغ سبزی برای محیطزیست رنجور و به شدت آسیبدیده ایران زمین باشد تا بتواند تمام چراغهای هشدار قرمزشدهاش را خاموش کند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از بهار ؛ این دریاچه که زمانی افتخار و دوستی را ندا میداد اکنون به دلیل کمتوجهی و بیمهری، بیش از 70درصد از منابع آبی خود را از دست داده است. از سوی دیگر، طبیعت سبز و تنوع زیستی نیز از این گزندها در امان نمانده است، بهطوری که شتاب نابودی گیاهان و جانوران در ایران، 166درصد بیشتر از متوسط جهانی است. برای مثال، هرچند سرانه جنگل در ایران، یکچهارم سرانه جهانی است ولی همچنان صدای اره در جنگلها، مدام و گوشخراش است. با وجود گستردگی محدود، جنگلهای موجود با نهایت بیلطفی مورد تخریب فراوان و حذف تنوع زیستی قرار گرفتهاند و بیم آن میرود که حتی نام «جنگل» را نتوان به درستی حفظ کرد. روند موجود از بین رفتن پوشش درختی و تنوع زیستی، وضعیت را به درختزار بودن آن نزدیک کرده است. و متاسفانه باید گفت «طرح استراحت» جنگل، سالهاست که همچنان خاک میخورد.
ما به تنوع زیستیای مینازیم که تعداد نشخوارکنندگان وحش سراسر کشورمان به تعداد دامهای اهلی یک شهرستان تقلیل یافته و گربگان وحش آن به انگشتشمار رسیده است. در این بین، علاوه بر کمبود شدید نیروی حفاظت از طبیعت و تنوع زیستی، همان محیطبانان موجود هم با وجود فقدان انگیزه و فقدان حمایت مدیران ارشد، توان دفاع از وظیفه واگذارشده و حتی از خود را ندارند و مورد اصابت گلوله ناآگاهان قرار میگیرند. چنانکه تاکنون در این قریب به چهار دهه، بیش از 130 محیطبان و جنگلبان حین انجام وظیفه به شهادت رسیدهاند. علاوه بر این واقعیتها، در برههای از این قرن مدرن که دستور اکتشاف نفت در «پارک ملی» کویر صادر میشود، وعده فروش «اراضی طبیعی» به مردم داده میشود، دامپروری سنتی بهویژه در «اراضی جنگلی» توسط مقامات اجرایی مورد تاکید قرار میگیرد و صدها مورد مخاطرهانگیز مهم دیگر به وقوع میپیوندند، این مبحث را گشوده است که به گواه کارشناسان، تمام چراغهای هشدار محیطزیست ایران قرمز شدهاند و باید ناافتخارانه بشنویم که ایران رکورددار تخریب محیطزیست و جزو 10 کشور تخریبکننده محیطزیست در جهان است.
از طرفی دیگر، از آنجا که 85درصد کشور ما را عرصه خشک و نیمهخشک پوشانده است، امروزه نگرانی از ضعف مدیریت منابع آبی، کمبود آب و افت شدید آبهای زیرزمینی شدت بیشتری گرفته و درگیری بین مردم شهرها جهت دسترسی به آب، شروع یک مشکل اساسی و ناپایداری اجتماعی را گوشزد میکند. متاسفانه شاهد هستیم که هر روز نشانههای توسعه ناپایدار، بر پیکره محیطزیست ایران زخمی تازه میزند. در این بحبوحه تخریبها و نگرانیها، به ناگه دستور نگرانکننده دیگری در زمینه تخریب باغ اکولوژی نوشهر مخابره میشود. انگار حقمان نیست که حتی برای یک روز هم که شده خبری بد درباره طبیعت و محیطزیست ایران نشنویم! جالب اینجاست که تمام این دستورها بدون توجه به بنیانسازیها و زیرساختهای پایداری زیستمحیطی برای بهرهبرداری درازمدت و تنها با تاکید بر «توسعه» و «رفاه مردم» صورت میگیرد. شگفت است اگر بگوییم مسئولان کنونی ما، در این برهه از گستردگی علم و تعامل آن با عمل، زیربنای توسعه پایدار، که همانا محیطزیست است، را ندانند! پس تاکید بر ارجحیت توسعه بر محیطزیست را چگونه و با کدام منطق علمی توجیه میکنند؟
باغ اکولوژی نوشهر، باغ کهن و افتخارآمیز ایرانی است که با قدمتی 82ساله، دربردارنده مجموعهای از ذخایر ژنتیک گیاهی منحصربهفرد در خاورمیانه است و درختانی دارد که بیش از 200 سال سن دارند. این باغ، برای دانشجویان و متخصصان علوم طبیعی، نه فقط یک باغ گیاهشناسی، بلکه دانشکدهای است که همه را به خودش وامدار کرده است. دستور دوباره تخریب این باغ که یادآور اقدام به تخریب آن در سال 89 بود باعث جریحهدار شدن احساسات عمومی بهویژه طرفداران محیطزیست شد. با اینکه در آن زمان بعد از وارد آمدن خسارتهای فراوان به باغ، مسئولان قضایی برای متهم پرونده، قرار مجرمیت صادر کرده بودند، تصمیم دوباره برای تخریب این سرمایه ملی بسیار ناراحتکننده بود.
در این میان تعدادی از دوستداران محیطزیست با وجود تمام مشکلات کار و زندگی روزمره، در اعتراض به تخریب در مقابل باغ گیاهشناسی نوشهر تجمع کرده و با شعارهایی همچون «هر انسان یک درخت»، خواستار تجدید نظر مسئولان شدند. با اینکه امید زیادی به شنیده شدن صدای این حامیان محیطزیست نمیرفت اما ناگهان خبر بسیار خوشی دست به دست چرخید مبنی بر اینکه دولت آینده، روند تخریب باغ گیاهشناسی نوشهر را متوقف کرد. گویی بار دیگر امیدها زنده شد و با وجود نابسامانیهای زیستمحیطی موجود، خون «تدبیر» و «امید» به رگهای خشکیده محیطزیست و طبیعت ایرانزمین، این موجود زنده، جاری شد. این پیام، شادی و شوری را در بدنه جامعه و حتی در افراد بیتفاوت به این حرکت ایجاد کرده است، بهطوری که بارها و به بهانههای مختلف در فضای مجازی یا حقیقی، خرسندی همگان از این تصمیم دیده یا شنیده میشود. خیزش نجات باغ گیاهشناسی نوشهر، درس جدیدی را به ما آموخت.
سرمایه عظیم اجتماعی بهویژه قشر علمی و فرهنگی جامعه و توان انجمنهای تخصصی و تشکلهای مردمنهاد در حوزه منابع طبیعی و محیطزیست بار دیگر از پس پرده بیرون آمده و نقش بسزایی برعهده گرفتند. سوال این جاست که آیا میشود چنین سرمایه عظیم اجتماعی را برای نجات محیطزیست ایران نادیده گرفت؟ حفظ باغ گیاهشناسی نوشهر، نشان داد که این سرمایه میتواند در راه «تعامل» و «سازندگی پایدار» بهکار رود و میتواند چراغ سبزی برای محیطزیست رنجور و به شدت آسیبدیده ایران زمین باشد تا بتواند تمام چراغهای هشدار قرمزشدهاش را خاموش کند.