Quantcast
Channel: سلامت نیوز
Viewing all articles
Browse latest Browse all 93435

بوی مرگ در شهر

$
0
0

سلامت نیوز: بر اساس آمار، هر سال یک میلیون نفر در دنیا به خودکشی دست می‌زند؛ از این یک میلیون نفر چند نفرشان ایرانی هستند ما نمی‌دانیم! در بررسی پدیده خودکشی، نمونه‌هایی از خودکشی، خودسوزی، خودزنی و انواع مشابه آن مطرح می‌شود؛ نمونه‌هایی که هرکدام جداگانه نیازمند تحلیل و روانکاوی هستند. اما در دست نبودن آماری صحیح و قابل اتکاء مانع از این می‌شود که بررسی شما در مسیر پیش بینی‌شده حرکت کند؛ شما می‌مانید و یک سؤال که چرا آمار صحیحی در این زمینه وجود ندارد؟

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه الکترونیکی امید ایرانیان در ادامه می نویسد: اما در روز جهانی پیشگیری از خودکشی، یک مقام بهزیستی، اعلام می‌کند که «ناامیدی، مهم‌ترین دلیل خودکشی در کشور است.» با توجه به ظرفیت‌های موجود در کشور ما به لحاظ ارائه آمار به ویژه در مسائلی که در کشور ما به نوعی «تابو» محسوب می‌شوند، همین اظهار نظرها و حتی همین‌که چنین روز هنوز به یاد مقامات مسئول مانده، جای خوشحالی دارد.

ده سپتامبر، ۲۰ شهریور روز جهانی پیشگیری از خودکشی است. سازمان بهداشت جهانی می‌گوید هر سال، یک میلیون نفر در جهان دست به خودکشی می‌زنند.

رئیس مرکز فوریت‌های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به ناامیدی مذکور، گفته «بیش از 90 درصد افرادی که دست به خودکشی می‌زنند دچار اختلالات روانی هستند.»

حسین اسدبیگی به مسائل دخیل دیگر در پدیده خودکشی نظیر مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی و به ویژه مشکلات خانوادگی اشاره کرده اما باز هم تاکید کرده که اختلالات روانی و افسردگی در بروز خودکشی نقش مهمی دارد و این‌ها در تعامل با هم، فرد مستعد را به سمت خودکشی سوق می‌دهند.

اسدبیگی از برنامه‌های صدا و سیما هم انتقاد کرده و گفته «لازم است که در برنامه‌های صدا و سیما، نشاط اجتماعی ایجاد شود چرا که اکنون از خبرهای مختلف صدا و سیما فقط بوی مرگ و ناامیدی می‌آید و اغلب اخبار و برنامه‌ها به جنگ، بلای آسمانی و افراد کشته شده اختصاص دارد.» او مثالی آورده و این‌که «در رسانه‌ها نباید محل و صحنه‌های مربوط به خودکشی نمایش داده شود چراکه این کار موجب می‌شود که افراد دیگری از عمل فردخودکشی کننده، تقلید کنند.»

او با بیان این‌که که آمار خودکشی در ایران نسبت به سایر کشورها کمتر است، گفته «در ایران از هر یکصد هزار نفر ۶ نفر خودکشی کامل دارند.»

اما بحث تأثیر مشاوره هم از نظر این مقام‌ مسئول، مغفول نمانده؛ او می‌گوید: «مداخله‌های مشاوره‌ای باعث شده تا سال گذشته چهار هزار و ۲۴۰ ایرانی از خودکشی منصرف شوند. دو هزار و ۸۰۰ مورد از این خودکشی‌ها در زنان و هزار و ۴۰۰ مورد آن در مردان بود.»

خودکشی آمار ندارد

اگر سری به سایت‌ها بزنید خواهید دید که تا امروز مطالب بسیاری درباره خودکشی از سوی رسانه‌های متفاوت با جهت گیری‌های متفاوت کار شده. آمار هم که نباشد همین اخبار گاه‌به گاهی که آسیب‌شناسان می‌گویند رو به رشد هستند، به راحتی می‌تواند ذهن را قلقلک دهد تا همه آدم‌هایی را که می‌شناسید یا شنیده‌اید که با خودکشی زندگی خود را تمام کرده‌اند یا یک نه چند بار خودکشی کرده‌اند و هنوز دارند توی خیابان‌های همین شهر راه می‌روند، تک تک در ذهنتان مرور شوند. آن وقت است که سوال‌های ریز و درشت هجوم می‌آورند؛

آدم‌هایی که قدم در این راه ناپیدا و بی بازگشت می‌گذارند زن‌اند یا مرد؟ پیر هستند یا جوان؟ سواد و تحصیلاتشان در چه سطحی است؟ مذهبی‌اند یا اعتقادات خاصی ندارند؟ در چه سطح اجتماعی، فرهنگی و کدام طبقه اقتصادی جای می‌گیرند؟ بیشتر در چه محدوده جغرافیایی زیست می‌کنند و تا چه حد نسبت به شرایط، موقعیت‌ها و رفتارهای پیرامون خود حساس هستند؟

- مرد کارگری که نان‌آور خانواده است پس از اخراج از کارخانه و بیکار شدن اقدام به خودکشی می‌کند.

-  دختر جوانی خود را از پنجره اتاق حراست دانشگاه در طبقه چهارم ساختمان دانشکده فنی به پایین پرتاب می‌کند. پسر جوانی همین کار را در یک جای دیگر تکرار می‌کند. دختر دانشجوی دیگری در یک جای دیگر در حمام خوابگاه، خود را با پارچه حلق آویز می‌کند.

- زنان زیادی هر روز در ایلام خود را به آتش می‌کشند.

- زنی پنجاه ساله خود را از برجی در میدانی در تهران توی خیابان پرتاب می‌کند.

-زن دیگری خود را زیر چرخ‌های مترو می‌اندازد.

 اما جستجو برای یافتن آمار به همین سادگی‌ها نیست. به نظر می‌رسد در جامعه‌ای با خطوط فکری متفاوت و گاه متضاد یکدیگر، افراد و گروه‌های نظر دهنده نسبت به پدیده خودکشی هم - در استفاده از آمار و ارقام متفاوت- به نوعی جناح بندی در مقابل هم رسیده‌اند. برای نمونه، تفاوت آمار خودکشی را که از سوی دو مرکز متفاوت؛ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و انجمن مددکاری اجتماعی ایران ارائه شده است ذکر می‌کنیم؛

بر اساس آمار نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در سال 1380، 3275 مورد اقدام به خودکشی وجود داشته اما بر اساس آمار انجمن مددکاری اجتماعی، در همین سال 5260 نفر خودکشی کرده‌اند. در سال 1390، بر اساس آمار حوزه استحفاظی نیروی انتظامی 3315 نفر و بر اساس آمار انجمن مددکاری 5377 نفر خودکشی کرده‌اند. ضمن این که بررسی آمار وزارت بهداشت و سایر نهادهای مرتبط هم بر تفاوت آمار ارائه شده صحه می‌گذارند. بدیهی است وقتی در آمار ارائه شده خودکشی از سوی دو نهاد تفاوت‌هایی به این آشکاری وجود داشته باشد، آمار سایر متغیرهای مربوط به این مشکل اجتماعی هم تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

محققان متوقف نمی‌شوند

اما کارهای تحقیقاتی نمی‌توانند معطل بمانند، برخی ارزیابی‌ها بر اساس تحقیقات پراکنده و موردی نظیر «گزارش‌هایی از وضعیت اجتماعی ایران (1388-1380)» - پروژه‌ای که با مدیریت سعید مدنی، جامعه‌شناس، پژوهشگر و فعال اجتماعی انجام گرفت-، از سوی برخی فعالان اجتماعی انجام می‌گیرد.

دکتر «فرامرز رفیع پور» برای تألیف کتاب «توسعه و تضاد» خود با یک «وَن» مسافربری در سطح شهر گشته و ساعت‌ها با مردم حرف زده است که شاید از این طریق بتواند به آماری صحیح دست پیدا کند و کارش را پیش ببرد.

 اما شاید یکی از دلایلی که در جامعه ما نمی‌توان روی آمار و ارقام ارائه‌شده از سوی مراکز رسمی تکیه کرد، توسعه‌نیافتگی جامعه باشد؛ ما در کشوری زندگی می‌کنیم که همه چیز بر اساس حدس و گمان است و آمارهایمان هم آمارهای توسعه نیافته‌ای هستند.

به گفته کارشناسان، پیش‌بینی ناپذیری را از دیگر ویژگی‌های جوامع توسعه نیافته است؛ هیچ چیز شفاف نیست. مردم نگران هستند که به شما اطلاعات بدهند. یکی از علل عدم ارائه آماری شفاف را از سوی این نهادها می‌تواند این باشد که «کسی که مقام مسئول است، گاهی در حوزه خود هیچ آماری نمی‌دهد و آمار را نادیده می‌گیرد، گاهی آمار بیش از حد معقول ارائه می‌دهد و گاهی هم آماری بسیار اندک؛ اگر قرار است که به او منابع کمتری از بودجه بدهند، آمار را بالا می‌برد. زمانی که می‌خواهد نشان بدهد که به لحاظ کارکرد، کاردکردی خوب و موفقیت آمیز داشته، آمار را کمتر می‌کند و اگر در حوزه استحفاظی او میزان خودکشی زیاد بوده ممکن است اصلاً آماری ندهد!»

استعدادها را زنده نگه داریم

تجربه نشان داده نمی‌توان با سرپوش گذاشتن بر مسئله و کتمان کردن مشکلی که متاسفانه آمار رو به افزایشی در کشور دارد به حل آن مسئله پرداخت.

در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم بسیار پیش می‌آید که آدم‌ها دیده نمی‌شوند. آدم‌هایی که سرشار از استعداد و عواطف‌اند. شرایط اجتماعی برایشان خفقان آور می‌شود. وضع اقتصادی به بدترین حالت ممکن خود می‌رسد.

این آدم‌ها کوه آتشفشانی را می‌مانند که منتظر یک تلنگر هستند؛ هر بهانه‌ای؛ شاید یک شکست عاطفی و آن وقت است که دیگر تمامی معانی زندگی با همه آرمان‌های بزرگ و آرزوهای رنگارنگی که یک عمر در سر پرورانده بودند رنگ می‌بازند و حلقه‌ای داری می‌شنوند آویخته از محدودیت‌های جامعه.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 93435

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>