سلامت نیوز: کودکان کار همه جا هستند در کوچه پس کوچههای پر رفت و آمد، اتوبوس، میدانها، پارکها، سر چهار راهها، در میان زبالهها و... تا حدی که پدیده کودکان کار به یک معضل اجتماعی تبدیل شده که در پس آمارهای اعلام نشده و طرحهای بینتیجه و پنهان کاری مسئولان میرود که به یک فاجعه مبدل شود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایلنا، این پدیده آنقدر عادی شده که آرام و بیخیال از کنارش گذشتهاید. از کنار کودکی که دود اسفندش را بدرقه راهتان میکند یا نوجوانی که پارچه راهراه گرد گرفتهاش را به اصرار بر شیشه خودروتان میمالد تا پاداشی بگیرد. کودکان کار همه جا هستند؛ در کوچه پس کوچههای پر رفت و آمد، اتوبوس، میدانها، پارکها، سر چهار راهها، در میان زبالهها و... تا حدی که پدیده کودکان کار به یک معضل اجتماعی تبدیل شده که در پس آمارهای اعلام نشده و طرحهای بینتیجه و پنهانکاری مسئولان میرود که به یک فاجعه مبدل شود و تنها در تعابیر کارشناسان به تعریف واژگانی از آن اکتفا شود که «کودک کار» به کودکی اطلاق میشود که به دلیل نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... از آموزش، بهداشت، امنیت، تغذیه، بازی و برابری در برخورداری از نیازهای سنی خود محروم مانده و ناگزیر توسط والدین و یا کارفرمایان بهره کش به کار در کارگاهها، خیابانها، منازل، کوره پزخانهها، مزارع، ترمینالها، پای دار قالی، حمل کالاهای قاچاق و یا کار در خیابان میشوند.
کودکان کار، بازماندگان از تحصیل
زمانی که پای عدد و آمار و ارزیابیهای سازمانی میرسد، بسیاری از آمارها محرمانه باقی میمانند. آمار کودکان کار هم از آن دست عددهاست. اما طبق گزارش سازمان ثبت احوال متولدین سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۵ که در یکی از دورههای ۶ ساله ابتدایی مشغول به تحصیل هستند، حدود ۶ میلیون و ۹۰۰ هزار نفرند که از این تعداد در سال جاری تعداد محصلان دوره ابتدایی ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار کودک عنوان شده یعنی حدود ۲۰۰ هزار کودک در سنین ۶ تا ۱۱ سال در دبستان حضور ندارند.
این عدد به جز کودکان بالای ۱۱ سال است که در ردیفهای آماری در مقاطع راهنمایی و متوسطه گم شده و محیط امن کلاس درس را رها کرده و برای کار به خیابانها پناه آوردهاند.
هاشم، پسر ۱۳ سالهای که همراه با دو کودک دیگر بیشتر در مقابل بانک ملی کیسه جوراب یا فال به دست به دنبال راهگذران میدود یکی از آنهاست. او با لهجه شیرینی که خودش هم نمیداند به کدام طایفه و قبیله تعلق دارد به سادگی تمام از علت ترک تحصیلش چنین میگوید: با بابایی که فراری شده و مادری که در زندان است و شوهر خواهری که سرپرستیام را قبول کرده و معتاد است، چطور میتوانم درس بخوانم؟
او که با وجود یک سال و نیم تحصیل در یکی از روستاهای همدان خیلی خوب خواندن میداند، چندان رغبتی به درس و مدرسه از خود نشان نداده و میگوید: تازه راه پول درآورن را یاد گرفتهام. اگر خوب کار کنی پول توی خیابانها ریخته است!
اعتیاد و ایدز کودکان زباله گرد را تهدید میکند
«علیرضا پناهی» یک عضو NGO حمایتی کودکان کار احتمال گرایش کودکان زباله گرد را به اعتیاد بسیار بالا برآورد میکند و میگوید: کودکان زبالهگرد دو سه روز تحمل سختی کار را میکنند، اما بعد از چندی از سوی افراد سودجو یا باندها مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، به طوری که این کودک ترجیح میدهد به جای حمل یک کیسه سنگین و چندشآور زباله و سود کم، مقداری مواد مخدر را جابهجا کرده و پول بهتری به دست آورد.
پناهی میگوید: کودکان بازیافتی را میتوان در مراکز تجمع زباله شناسایی و ساماندهی کرد تا از خطرات و آسیبهای ناشی از این کار در امان بمانند.
«مظفر» یکی از کودکان زباله گردیست که در حال جمع کردن سرنگهای پراکنده در اطراف تل خاکی بهشت زهراست. بر روی انگشتانش آثار خراشیدگی و زخم مشهود است.
او سرنگهایی که در آنها خون خشکیده اثری به جا گذاشته و ظروف و بطریهای پلاستیکی را در گونی چرکی ریخته و ته سیگارها را با احتیاط در جیب میگذارد. وقتی از او در رابطه با مواد مخدر میپرسم با هراس از پاسخ دادن طفره میرود، اما بعد که دوست کوچکتر از خودش ته مانده سیگار روشنی را برایش میآورد پک عمیقی که به آن میزند و دمی به مواد زدن را جزئی از اوقات فراغت کودکان زبالهگرد میداند.
مظفر میگوید: بارها دست او و دوستانش در موقع جدا کردن سر سوزنها از سرنگهای آلوده خراشیده و زخمی شده. او هر چند از ایدز و راههای انتقالش چیزی نمیداند اما بارها معتادانی را دیده که با زخمهای عمیق در بدن در میان زبالهها جان دادهاند.
آسیب خانوادهها به کودکان کار
کودکان کار نه در خیابان امنیت دارند و نه در خانه. این استرس در کودک کار همیشه وجود دارد که شب هنگام اگر دست خالی برگردد با خشم و اهانت پدر، مادر، سرپرست یا فردی که از او نگهداری میکند روبرو میشود. به همین خاطر است که او با سماجت و اصرارهای بچه گانهاش از این سو به آن سو به دنبال مشتری میدود تا چیزی بفروشد و سکه یا اسکناسی به دست آورد.
عصمت، دختر بچه آدامس فروشی که علاوه بر پول آدامس از من میخواهد برایش کتاب داستان جوجه اردک زشت را از یک کیوسک روزنامه فروشی خریداری کنم. بعد از اطمینان به آنکه به قول خودش مامور بهزیستی نیستم، میگوید او و مادرش عضو گروهی هستند که خانوادهاش نیستند. آنها را نیروی انتظامی از یکی از استانهای همجوار رانده و اکنون در اراک بر حسب سن تقسیمبندی شده و با فروش فال و جوراب یا تکدیگری کسب درآمد میکنند.
عصمت میگوید: اگر شب دست خالی برگردد، علاوه بر اینکه از غذا محروم میشود، کتک سختی هم از مادرش خواهد خورد. آثار کبودی در کنار چشم او پیداست. او که از ماموران نیروی انتظامی، شهرداری و بهزیستی میترسد، میگوید: مامورها چند بار دستگیرش کردهاند و هر بار پس از آنکه مادر و مردی که ادعا میکند همسر مادرش است او را تحویل گرفتهاند، با فحش و کتک او را در دستشویی حبس کردهاند.
عصمت میگوید: مادر و زنان و مردانی که با آنها زندگی میکنند مواد مخدر مصرف میکنند و او نیز یک بار کمی هروئین مصرف کرده که تا پای مرگ رفته اما برگشته است.
۲۰۰ کودک کار در استان مرکزی شناسایی شدهاند
مدیر کل بهزیستی استان مرکزی، بهزیستی را یکی از متولیان ساماندهی کودکان کار در تقسیم مسئولیتها عنوان کرده و میگوید: اوژانس اجتماعی بهزیستی نقش شناسایی مداخله، ریشهیابی و ساماندهی کودکان را عهدهدار است.
به گفته ربیعی، در استان مرکزی چیزی تحت عنوان کودک خیابانی وجود ندارد و از بین ۲۰۰ کودکی که شناسایی شدهاند دارای خانواده و یا افرادی سرپرست آنها هستند که غالبا پس از جمع آوری خانوادهها به سراغشان میآیند.
او رسیدگی به مسائل کودکان کار را از وظایف بهزیستی عنوان کرده و به مردم توصیه میکند: به محض مشاهده کودکانی که مورد سوء استفاده قرار گرفته و به کار اجیر شدهاند مراتب را به ۱۲۳ اطلاع دهند تا اورژانس اجتماعی در این مقوله وارد شود.
ربیعی میگوید: کودکان کار در سطح شهرها به خصوص کلان شهرها کم نیستند و برای ساماندهی کودکانی که به تکدیگری وادار میشوند، مشارکت و همکاری همه دستگاههای مرتبط مثل شهرداری و نیروی انتظامی لازم است.
او حضور کودکان را در کارگاههای کورههای آجرپزی و مزارع رد نمیکند، اما میگوید: کار این کودکان غالبا دور از چشم مجریان قانون و پنهانی است.
ربیعی در رابطه با کودکانی که توسط باندهای تشکیلاتی به تکدیگری اجبار میشوند اظهار بیاطلاعی میکند، اما فعالیت این باندهارا رد نمیکند.
خلاء قانونی در حمایت و اسکان کودکان متکدی
در حالی که همواره نیروی انتظامی یکی از بازوهای بهزیستی و شهرداری در جمع آوری کودکان خیابانی و متکدی به عنوان مرجع قانونی ذکر میشود، اما فرمانده پلیس شهر اراک وظیفه جمع آوری متکدیان و کودکانی که به متکدیگری وادار میشوند را متوجه شهرداری دانسته و میگوید: کودکانی که دستفروشی میکنند در ردیف کودکان کار قرار دارند و دستگاههای مرتبط به موضوع آنان باید رسیدگی کند. اما طبق قانون در بحث متکدیان و کودکانی که تکدیگری میکنند شهرداریها وظیفه جمع آوری را دارند و نقش نیروی انتظامی حمایت است.
سرهنگ مصطفی ویسمهای میگوید: نیروی انتظامی برای همکاری با شهرداری در این خصوص همیشه آماده است، اما بحث اینجاست که پس از جمعآوری جایی برای اسکان آنان نیست.
ویسمهای معتقد است برای جمع آوری و ساماندهی کودکان متکدی و کودکانی که اجیر میشوند همه دستگاهها زنجیروار باید پای کار آمده و با اقدام هماهنگ مانع از شکلگیری و فعالیت باندهای تشکیلاتی در این زمینه شوند.
او میگوید: وقتی نیروی انتظامی جمعآوری میکند، باید جایی برای نگهداری پیشبینی شده باشد، نه اینکه امروز جمعآوری شوند و فردا دوباره به دامن باندهای تشکیلاتی برگردند.
قانون منع بکارگیری کودکان اجرا میشود؟
قانون میگوید کار برای افراد زیر ۱۵ سال و بهره کشی ممنوع است. اما حقیقت آشکار در کوچه و خیابان نشان میدهد که بیشتر کودکان کار و خیابان زیر ۱۲ سال سن دارند. طبق قانون به کار گماشتن افراد کمتر از ۱۵ سال جرم است و اگر فردی کودکی را مجبور به کار کند، علاوه بر پرداخت اجرت المثل کار انجام یافته و جبران خسارت با توجه به شرایط و امکانات خاطی و مراتب جرم به حبس از ۹۱ روز تا یک سال یا جریمه نقدی معادل۵۰ تا ۲۰۰ برابر حداقل مزد روزانه محکوم میشود.
این قانون محکمی است، اما آیا اجرایی است؟ چند پرونده قضایی در این رابطه تشکیل شده و چند مورد بازرسین کار این تخلف را پیگیری کردهاند؟ کودکان کار در بطن روزمرگی کلان شهرها و شهرها بزرگ میشوند، استثمار میشوند در حین کار آسیب میبینند و جان میدهند. نام چند کودک در لیست آسیب دیدگان و فوت شدگان ناشی از کار ثبت شده قانون هم بیتفاوت از کنار کودکان کار میگذرد و هر روز بر تعداد این قربانیان افزوده میشود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایلنا، این پدیده آنقدر عادی شده که آرام و بیخیال از کنارش گذشتهاید. از کنار کودکی که دود اسفندش را بدرقه راهتان میکند یا نوجوانی که پارچه راهراه گرد گرفتهاش را به اصرار بر شیشه خودروتان میمالد تا پاداشی بگیرد. کودکان کار همه جا هستند؛ در کوچه پس کوچههای پر رفت و آمد، اتوبوس، میدانها، پارکها، سر چهار راهها، در میان زبالهها و... تا حدی که پدیده کودکان کار به یک معضل اجتماعی تبدیل شده که در پس آمارهای اعلام نشده و طرحهای بینتیجه و پنهانکاری مسئولان میرود که به یک فاجعه مبدل شود و تنها در تعابیر کارشناسان به تعریف واژگانی از آن اکتفا شود که «کودک کار» به کودکی اطلاق میشود که به دلیل نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... از آموزش، بهداشت، امنیت، تغذیه، بازی و برابری در برخورداری از نیازهای سنی خود محروم مانده و ناگزیر توسط والدین و یا کارفرمایان بهره کش به کار در کارگاهها، خیابانها، منازل، کوره پزخانهها، مزارع، ترمینالها، پای دار قالی، حمل کالاهای قاچاق و یا کار در خیابان میشوند.
کودکان کار، بازماندگان از تحصیل
زمانی که پای عدد و آمار و ارزیابیهای سازمانی میرسد، بسیاری از آمارها محرمانه باقی میمانند. آمار کودکان کار هم از آن دست عددهاست. اما طبق گزارش سازمان ثبت احوال متولدین سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۵ که در یکی از دورههای ۶ ساله ابتدایی مشغول به تحصیل هستند، حدود ۶ میلیون و ۹۰۰ هزار نفرند که از این تعداد در سال جاری تعداد محصلان دوره ابتدایی ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار کودک عنوان شده یعنی حدود ۲۰۰ هزار کودک در سنین ۶ تا ۱۱ سال در دبستان حضور ندارند.
این عدد به جز کودکان بالای ۱۱ سال است که در ردیفهای آماری در مقاطع راهنمایی و متوسطه گم شده و محیط امن کلاس درس را رها کرده و برای کار به خیابانها پناه آوردهاند.
هاشم، پسر ۱۳ سالهای که همراه با دو کودک دیگر بیشتر در مقابل بانک ملی کیسه جوراب یا فال به دست به دنبال راهگذران میدود یکی از آنهاست. او با لهجه شیرینی که خودش هم نمیداند به کدام طایفه و قبیله تعلق دارد به سادگی تمام از علت ترک تحصیلش چنین میگوید: با بابایی که فراری شده و مادری که در زندان است و شوهر خواهری که سرپرستیام را قبول کرده و معتاد است، چطور میتوانم درس بخوانم؟
او که با وجود یک سال و نیم تحصیل در یکی از روستاهای همدان خیلی خوب خواندن میداند، چندان رغبتی به درس و مدرسه از خود نشان نداده و میگوید: تازه راه پول درآورن را یاد گرفتهام. اگر خوب کار کنی پول توی خیابانها ریخته است!
اعتیاد و ایدز کودکان زباله گرد را تهدید میکند
«علیرضا پناهی» یک عضو NGO حمایتی کودکان کار احتمال گرایش کودکان زباله گرد را به اعتیاد بسیار بالا برآورد میکند و میگوید: کودکان زبالهگرد دو سه روز تحمل سختی کار را میکنند، اما بعد از چندی از سوی افراد سودجو یا باندها مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، به طوری که این کودک ترجیح میدهد به جای حمل یک کیسه سنگین و چندشآور زباله و سود کم، مقداری مواد مخدر را جابهجا کرده و پول بهتری به دست آورد.
پناهی میگوید: کودکان بازیافتی را میتوان در مراکز تجمع زباله شناسایی و ساماندهی کرد تا از خطرات و آسیبهای ناشی از این کار در امان بمانند.
«مظفر» یکی از کودکان زباله گردیست که در حال جمع کردن سرنگهای پراکنده در اطراف تل خاکی بهشت زهراست. بر روی انگشتانش آثار خراشیدگی و زخم مشهود است.
او سرنگهایی که در آنها خون خشکیده اثری به جا گذاشته و ظروف و بطریهای پلاستیکی را در گونی چرکی ریخته و ته سیگارها را با احتیاط در جیب میگذارد. وقتی از او در رابطه با مواد مخدر میپرسم با هراس از پاسخ دادن طفره میرود، اما بعد که دوست کوچکتر از خودش ته مانده سیگار روشنی را برایش میآورد پک عمیقی که به آن میزند و دمی به مواد زدن را جزئی از اوقات فراغت کودکان زبالهگرد میداند.
مظفر میگوید: بارها دست او و دوستانش در موقع جدا کردن سر سوزنها از سرنگهای آلوده خراشیده و زخمی شده. او هر چند از ایدز و راههای انتقالش چیزی نمیداند اما بارها معتادانی را دیده که با زخمهای عمیق در بدن در میان زبالهها جان دادهاند.
آسیب خانوادهها به کودکان کار
کودکان کار نه در خیابان امنیت دارند و نه در خانه. این استرس در کودک کار همیشه وجود دارد که شب هنگام اگر دست خالی برگردد با خشم و اهانت پدر، مادر، سرپرست یا فردی که از او نگهداری میکند روبرو میشود. به همین خاطر است که او با سماجت و اصرارهای بچه گانهاش از این سو به آن سو به دنبال مشتری میدود تا چیزی بفروشد و سکه یا اسکناسی به دست آورد.
عصمت، دختر بچه آدامس فروشی که علاوه بر پول آدامس از من میخواهد برایش کتاب داستان جوجه اردک زشت را از یک کیوسک روزنامه فروشی خریداری کنم. بعد از اطمینان به آنکه به قول خودش مامور بهزیستی نیستم، میگوید او و مادرش عضو گروهی هستند که خانوادهاش نیستند. آنها را نیروی انتظامی از یکی از استانهای همجوار رانده و اکنون در اراک بر حسب سن تقسیمبندی شده و با فروش فال و جوراب یا تکدیگری کسب درآمد میکنند.
عصمت میگوید: اگر شب دست خالی برگردد، علاوه بر اینکه از غذا محروم میشود، کتک سختی هم از مادرش خواهد خورد. آثار کبودی در کنار چشم او پیداست. او که از ماموران نیروی انتظامی، شهرداری و بهزیستی میترسد، میگوید: مامورها چند بار دستگیرش کردهاند و هر بار پس از آنکه مادر و مردی که ادعا میکند همسر مادرش است او را تحویل گرفتهاند، با فحش و کتک او را در دستشویی حبس کردهاند.
عصمت میگوید: مادر و زنان و مردانی که با آنها زندگی میکنند مواد مخدر مصرف میکنند و او نیز یک بار کمی هروئین مصرف کرده که تا پای مرگ رفته اما برگشته است.
۲۰۰ کودک کار در استان مرکزی شناسایی شدهاند
مدیر کل بهزیستی استان مرکزی، بهزیستی را یکی از متولیان ساماندهی کودکان کار در تقسیم مسئولیتها عنوان کرده و میگوید: اوژانس اجتماعی بهزیستی نقش شناسایی مداخله، ریشهیابی و ساماندهی کودکان را عهدهدار است.
به گفته ربیعی، در استان مرکزی چیزی تحت عنوان کودک خیابانی وجود ندارد و از بین ۲۰۰ کودکی که شناسایی شدهاند دارای خانواده و یا افرادی سرپرست آنها هستند که غالبا پس از جمع آوری خانوادهها به سراغشان میآیند.
او رسیدگی به مسائل کودکان کار را از وظایف بهزیستی عنوان کرده و به مردم توصیه میکند: به محض مشاهده کودکانی که مورد سوء استفاده قرار گرفته و به کار اجیر شدهاند مراتب را به ۱۲۳ اطلاع دهند تا اورژانس اجتماعی در این مقوله وارد شود.
ربیعی میگوید: کودکان کار در سطح شهرها به خصوص کلان شهرها کم نیستند و برای ساماندهی کودکانی که به تکدیگری وادار میشوند، مشارکت و همکاری همه دستگاههای مرتبط مثل شهرداری و نیروی انتظامی لازم است.
او حضور کودکان را در کارگاههای کورههای آجرپزی و مزارع رد نمیکند، اما میگوید: کار این کودکان غالبا دور از چشم مجریان قانون و پنهانی است.
ربیعی در رابطه با کودکانی که توسط باندهای تشکیلاتی به تکدیگری اجبار میشوند اظهار بیاطلاعی میکند، اما فعالیت این باندهارا رد نمیکند.
خلاء قانونی در حمایت و اسکان کودکان متکدی
در حالی که همواره نیروی انتظامی یکی از بازوهای بهزیستی و شهرداری در جمع آوری کودکان خیابانی و متکدی به عنوان مرجع قانونی ذکر میشود، اما فرمانده پلیس شهر اراک وظیفه جمع آوری متکدیان و کودکانی که به متکدیگری وادار میشوند را متوجه شهرداری دانسته و میگوید: کودکانی که دستفروشی میکنند در ردیف کودکان کار قرار دارند و دستگاههای مرتبط به موضوع آنان باید رسیدگی کند. اما طبق قانون در بحث متکدیان و کودکانی که تکدیگری میکنند شهرداریها وظیفه جمع آوری را دارند و نقش نیروی انتظامی حمایت است.
سرهنگ مصطفی ویسمهای میگوید: نیروی انتظامی برای همکاری با شهرداری در این خصوص همیشه آماده است، اما بحث اینجاست که پس از جمعآوری جایی برای اسکان آنان نیست.
ویسمهای معتقد است برای جمع آوری و ساماندهی کودکان متکدی و کودکانی که اجیر میشوند همه دستگاهها زنجیروار باید پای کار آمده و با اقدام هماهنگ مانع از شکلگیری و فعالیت باندهای تشکیلاتی در این زمینه شوند.
او میگوید: وقتی نیروی انتظامی جمعآوری میکند، باید جایی برای نگهداری پیشبینی شده باشد، نه اینکه امروز جمعآوری شوند و فردا دوباره به دامن باندهای تشکیلاتی برگردند.
قانون منع بکارگیری کودکان اجرا میشود؟
قانون میگوید کار برای افراد زیر ۱۵ سال و بهره کشی ممنوع است. اما حقیقت آشکار در کوچه و خیابان نشان میدهد که بیشتر کودکان کار و خیابان زیر ۱۲ سال سن دارند. طبق قانون به کار گماشتن افراد کمتر از ۱۵ سال جرم است و اگر فردی کودکی را مجبور به کار کند، علاوه بر پرداخت اجرت المثل کار انجام یافته و جبران خسارت با توجه به شرایط و امکانات خاطی و مراتب جرم به حبس از ۹۱ روز تا یک سال یا جریمه نقدی معادل۵۰ تا ۲۰۰ برابر حداقل مزد روزانه محکوم میشود.
این قانون محکمی است، اما آیا اجرایی است؟ چند پرونده قضایی در این رابطه تشکیل شده و چند مورد بازرسین کار این تخلف را پیگیری کردهاند؟ کودکان کار در بطن روزمرگی کلان شهرها و شهرها بزرگ میشوند، استثمار میشوند در حین کار آسیب میبینند و جان میدهند. نام چند کودک در لیست آسیب دیدگان و فوت شدگان ناشی از کار ثبت شده قانون هم بیتفاوت از کنار کودکان کار میگذرد و هر روز بر تعداد این قربانیان افزوده میشود.