سلامت نیوز : محیطزیست در دنیای کنونی، موضوعی است که در آغاز، شاید با اندکی ژست دگراندیشی همراه بود و روشناندیشان با مطرح کردن آن سعی در بهتر نمایان کردن خود داشتند. اما کمکم و با هرچه بیشتر ماشینی شدن جهان و مشکلات روزافزونی که مدرنیته در کنار مزیتهایش به بشر بخشید، مسئولان و کارشناسان هر جامعهای را به هرچه بیشتر اندیشیدن در این حوزه و ارائه راهکارهایی در بهبود و نهادینه کردن فرهنگ ارج نهادن به محیطزیست و حفظ آن واداشت. ایران کشوری است که بحث محیطزیست در آن بحث کهنهای نیست.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ اما محمد حقانی، معاون سابق شهردار تهران و یکی از اعضای چهارمین شورای تهران کسی است که پا را از محیطزیست و حمایت از آن فراتر گذاشته و سخن از اخلاق محیطزیستی به میان آورده است. اخلاقی که شاید در کشور ما کمتر شنیده و به آن عمل شده است. در اینباره با او به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
آقای مهندس شما از اخلاق محیطزیست سخن گفتید، برای ما از معنای این واژه بیشتر بگویید که اساسا این واژه به چه معناست و آیا اخلاق در محیطزیست از جنس همان اخلاقی است که همه ما به نوعی با آن سر و کار داریم و از آن شنیدهایم؟
اخلاق واژهای عام است. هنگامیکه شما از اخلاق فردی سخن میگویید منظورتان مجموعه رفتار و کردار شخص است، یا زمانی که از اخلاق اجتماعی حرف میزنید باز هم همان معنا به ذهن متبادر میشود با این تفاوت که از حوزه درون فرد با دیگران به حوزه گستردهتری یعنی جامعه و رویکرد فرد در محیط اجتماعی برمیگردد. اخلاق زیستمحیطی نیز امری جدا از این نیست و به ضوابط و قوانینی گفته میشود که حاکم بر مسائل زیستمحیطی یک کشور است و البته استاندارهایی در دنیا برای این موضوع وجود دارد و لازم است عنوان کنم که اخلاق زیستمحیطی نیازمند رویکردی فرهنگی و اجتماعی است.
تا چه اندازه در کشور ما این اخلاق رعایت میشود؟
شوربختانه در کشور ما، اخلاق زیستمحیطی رعایت که نمیشود هیچ، بلکه دچار بداخلاقی زیستمحیطی نیز هستیم. باید دانست که زمین و منابع طبیعی چیزی نیست که بتوان آن را به صورت یخ زده از خارج وارد کنیم. قصد ندارم گذشته را تخریب کنم اما نمونههایی از بحثهای گسترده برای گذراندن بزرگراه از دل جنگل، وضعیت زایندهرود و دریاچه ارومیه همه و همه نمود بارز این بیاخلاقی در زمینه محیطزیست در کشور ماست. براساس استانداردهای جهانی، برای هر فرد در جامعه باید 50 متر مربع فضای سبز وجود داشته باشد که در ایران و با شش تا هفت متر مربع فضای سبز برای هر فرد، از این استاندارد خیلی دور هستیم.
ما باید یاد بگیریم که نباید محیطزیستمان را فدای اقتصاد و صنعت کنیم بلکه با هماهنگی بین آنها به سازشی مثبت و کارآمد دست یابیم. اروپا همین اشتباه را مرتکب شد و ناگهان به خود آمد که اقتصادی که تا این اندازه از آن دم میزد دچار بحران شده است. ما باید از دیگران درس بگیریم نه آنکه خود همان اشتباه را با همان هزینه مرتکب شویم. نوک پیکان مسائل مربوط به محیطزیست، فرهنگ جامعه است. مردم باید خود را در محیطی که در آن زندگی میکنند مسئول بدانند تا دولت بتواند در این راهکاری موثر انجام دهد. همه باید در برابر زمینی که روی آن راه میروند احساس مسئولیت کنند.
اکنون که بحث زمین و مشکلات زیستمحیطی را بیان کردید، شما در سالهای 1368 تا 1371 و1376 تا 1382 معاون خدمات شهری در تهران بودید که منجر به یکی از معضلات تهران، یعنی دریاچه شیرآبه زباله کهریزک شد. در این باره چه نظری دارید؟
در آن زمان زبالهها در دو بخش دپو میشد. یک بخش که به منطقه تلو میرفت و بخش دیگر به جاجرود که پس از مدتی متوجه شدیم که شیرآبههای حاصل از زباله به سفرههای زیرزمینی در جاجرود نفوذ کرده و سبب از بین رفتن شماری از ماهیها شده بود. از آن پس زبالهها که هفتهزار تن در روز بود، به کهریزک منتقل میشد و در شیارهایی با ژرفا و عرض 10 متر دفن میشد.
در کشورهای پیشرفته از گاز حاصل از زباله برای به وجود آوردن انرژی استفاده میکنند. چرا ما در این زمینه کاری انجام نمیدهیم؟
هنگامیکه من در این بخش کار میکردم با مشاوران آلمانی برای مدیریت زباله و پژوهش در این زمینه رایزنیهایی شده بود و آنها نیز برنامهها و راهکارهایی ارائه دادند اما اینکه تا چه اندازه آن برنامهها اجرا شد اطلاعی ندارم. با توجه به وضعیت کهریزک و دریاچهای بزرگ از شیرآبه که آنقدر روی هم تلنبار شده که حتی دیگر گاز مفیدی نیز از آن متصاعد نمیشود، گواه عملی نشدن آن برنامههاست. من سال 1382 بازنشسته شدم و مسئولان هم دیگر از نیروهای اجرایی و کارشناسان در این حوزه استفاده نکردند.
اکنون که وارد شورا شدهاید، برای جمعآوری زباله چه راهکار و برنامههایی دارید؟
زباله یک ثروت ملی است که به آن طلای سیاه میگویند. ما باید این طلای آلوده را به طلای پاک تبدیل کنیم و این کار یک عزم ملی و همهسویه میخواهد زیرا در کشور ما بحث زباله و مدیریت آن یک کار فرهنگی است و دولت و مردم باید برای برطرف کردن آن با هم تلاش کنند. این را همینجا باید بگویم که پس از مساله مترو و گسترش حملونقل عمومی، موضوع تفکیک زباله و مدیریت پسماند شهری دومین اولویت ما در شورای شهر خواهد بود. ما در کشورمان براساس آمار موجود، 285 روز خورشیدی داریم، چرا از این انرژی استفاده نمیشود که هم میتواند به ذخیره منابع نفتی و فسیلی بینجامد و هم اینکه ارزان و در دسترس است. با شما موافقم اما برای این کار نیازمند برنامههای پژوهشی هستیم تا با ساختن سلولهای خورشیدی و پایین آوردن هزینهها به تولید برق و گرم کردن آب مصرفی خانهها و اقداماتی از این دست نایل شویم.
از مترو بهعنوان نخستین اولویت خود نام بردید. چه برنامهای برای آن دارید؟
براساس تجربه 40 سالهام در شهرداری، نخستین راهکار را ایجاد یک سامانه نقلیه عمومی و در راس آن مترو میدانم. در کشور ما نزدیک به 80درصد سفرهای درون شهری، بهوسیله اتومبیلهای شخصی افراد است در صورتی که براساس استانداردهای جهانی، بیش از 70درصد چنین سفرهایی باید با استفاده از مترو باشد. به جای ساختن این شمار پل و بزرگراه بهتر است در فکر گسترش مترو باشیم. ساختن این تعداد بزرگراه و پل به نوعی غیرمستقیم دعوت از مردم برای آوردن اتومبیل در خیابانهاست. در کشور با بیش از 125 روز آلوده روبهرو هستیم که این امر تنها و تنها به عدم مدیریت شهری برمیگردد.
در این برنامه مونوریل و راهاندازه آن نیز در دستور کارتان وجود دارد؟
در این مورد آمار و اطلاع دقیقی ندارم، اما این را میدانم که دنیا تمامی این راهها را آزمایش کرده است و همه آنها به مترو، به عنوان وسیله نقلیهای که نه روی زمین است و نه آلودگیای ایجاد میکند، همنظر هستند. بنابراین ترجیح و اولویت ما روی گسترش مترو بهعنوان وسیلهای در راس هرم حملونقل کلانشهری مانند تهران است.
همانگونه که میدانید انرژی در دنیا، نسبت به کشور ما؛ بسیارگران است، گمان نمیکنید که شاید یکی از بیتوجهیها در جامعه و از سوی مردم، ارزان بودن آن باشد؟
تا اندازهای درست است اما شما نمیتوانید بدون درست کردن وضعیت اقتصادی مردم و بدون آنکه در این مورد فرهنگسازی کرده باشید، چشمداشت عملکرد مثبت از مردم داشته باشید. مردم باید درآمدی متناسب با مخارج زندگیشان داشته باشند و امیدی که در جامعهای زندگی میکنند که برای خود آنها و در خدمت آنهاست. هنگامیکه پای سیاست از حوزههایی اینچنینی کوتاه شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
شورای شهر چهارم تا چه اندازه روی مشکلات محیطزیستی با شما همنظر است؟
این که تا چه اندازه همداستان هستیم بعدها روشن خواهد شد و از دید من موضوع مهم این نیست، بلکه مهم این است که خوشبختانه در شورا افرادی برسرکار آمدهاند که همگی حسننیت داشته و در فکر خدمت به جامعه هستند. مدیریت شهری، آن هم در کلانشهری مانند تهران، که پیشانی نظام است، امری است بسیار مهم و کلان. شورای شهر با افراد دلسوز و باتجربه که بیشتر هم از اعضای دورههای پیشین آن هستند، باید در پی تولید فکر و حل مشکلات مردم باشد.
شهردار آینده تهران تا چه اندازه میتواند در فراهم کردن بستری مناسب، کمکرسان باشد؟
شهرداری که به دور از جنجالهای سیاسی در پی بهبود مسائل و مشکلات شهری باشد میتواند بر تمامی این موضوعات و مشکلات نقش بسیار مهمی داشته باشد. هرگز به تقسیمبندیهای جناحی قائل نبوده و نیستم و شهردار اصلح و کارآمد کسی است که با نگاهی کارشناسانه سعی در به جود آوردن شهری بهتر داشته باشد. متاسفانه شهرداری تبدیل به پایگاهی به سمت سکوی ریاستجمهوری شده است و تمام آرزوی من این است که افراد برای رفتن به پاستور، خیابان بهشت را انتخاب نکنند و اگر شهردار خواهان پستی مانند ریاست جمهوری است، چه بهتر که مردم مسبب این پرتاب باشند و تنها در صورتی این رویداد رخ میدهد که مردم شهردار را از آن خود و شهرشان بدانند اینگونه همگان در برابر هم احساس مسئولیت خواهند کرد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ اما محمد حقانی، معاون سابق شهردار تهران و یکی از اعضای چهارمین شورای تهران کسی است که پا را از محیطزیست و حمایت از آن فراتر گذاشته و سخن از اخلاق محیطزیستی به میان آورده است. اخلاقی که شاید در کشور ما کمتر شنیده و به آن عمل شده است. در اینباره با او به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
آقای مهندس شما از اخلاق محیطزیست سخن گفتید، برای ما از معنای این واژه بیشتر بگویید که اساسا این واژه به چه معناست و آیا اخلاق در محیطزیست از جنس همان اخلاقی است که همه ما به نوعی با آن سر و کار داریم و از آن شنیدهایم؟
اخلاق واژهای عام است. هنگامیکه شما از اخلاق فردی سخن میگویید منظورتان مجموعه رفتار و کردار شخص است، یا زمانی که از اخلاق اجتماعی حرف میزنید باز هم همان معنا به ذهن متبادر میشود با این تفاوت که از حوزه درون فرد با دیگران به حوزه گستردهتری یعنی جامعه و رویکرد فرد در محیط اجتماعی برمیگردد. اخلاق زیستمحیطی نیز امری جدا از این نیست و به ضوابط و قوانینی گفته میشود که حاکم بر مسائل زیستمحیطی یک کشور است و البته استاندارهایی در دنیا برای این موضوع وجود دارد و لازم است عنوان کنم که اخلاق زیستمحیطی نیازمند رویکردی فرهنگی و اجتماعی است.
تا چه اندازه در کشور ما این اخلاق رعایت میشود؟
شوربختانه در کشور ما، اخلاق زیستمحیطی رعایت که نمیشود هیچ، بلکه دچار بداخلاقی زیستمحیطی نیز هستیم. باید دانست که زمین و منابع طبیعی چیزی نیست که بتوان آن را به صورت یخ زده از خارج وارد کنیم. قصد ندارم گذشته را تخریب کنم اما نمونههایی از بحثهای گسترده برای گذراندن بزرگراه از دل جنگل، وضعیت زایندهرود و دریاچه ارومیه همه و همه نمود بارز این بیاخلاقی در زمینه محیطزیست در کشور ماست. براساس استانداردهای جهانی، برای هر فرد در جامعه باید 50 متر مربع فضای سبز وجود داشته باشد که در ایران و با شش تا هفت متر مربع فضای سبز برای هر فرد، از این استاندارد خیلی دور هستیم.
ما باید یاد بگیریم که نباید محیطزیستمان را فدای اقتصاد و صنعت کنیم بلکه با هماهنگی بین آنها به سازشی مثبت و کارآمد دست یابیم. اروپا همین اشتباه را مرتکب شد و ناگهان به خود آمد که اقتصادی که تا این اندازه از آن دم میزد دچار بحران شده است. ما باید از دیگران درس بگیریم نه آنکه خود همان اشتباه را با همان هزینه مرتکب شویم. نوک پیکان مسائل مربوط به محیطزیست، فرهنگ جامعه است. مردم باید خود را در محیطی که در آن زندگی میکنند مسئول بدانند تا دولت بتواند در این راهکاری موثر انجام دهد. همه باید در برابر زمینی که روی آن راه میروند احساس مسئولیت کنند.
اکنون که بحث زمین و مشکلات زیستمحیطی را بیان کردید، شما در سالهای 1368 تا 1371 و1376 تا 1382 معاون خدمات شهری در تهران بودید که منجر به یکی از معضلات تهران، یعنی دریاچه شیرآبه زباله کهریزک شد. در این باره چه نظری دارید؟
در آن زمان زبالهها در دو بخش دپو میشد. یک بخش که به منطقه تلو میرفت و بخش دیگر به جاجرود که پس از مدتی متوجه شدیم که شیرآبههای حاصل از زباله به سفرههای زیرزمینی در جاجرود نفوذ کرده و سبب از بین رفتن شماری از ماهیها شده بود. از آن پس زبالهها که هفتهزار تن در روز بود، به کهریزک منتقل میشد و در شیارهایی با ژرفا و عرض 10 متر دفن میشد.
در کشورهای پیشرفته از گاز حاصل از زباله برای به وجود آوردن انرژی استفاده میکنند. چرا ما در این زمینه کاری انجام نمیدهیم؟
هنگامیکه من در این بخش کار میکردم با مشاوران آلمانی برای مدیریت زباله و پژوهش در این زمینه رایزنیهایی شده بود و آنها نیز برنامهها و راهکارهایی ارائه دادند اما اینکه تا چه اندازه آن برنامهها اجرا شد اطلاعی ندارم. با توجه به وضعیت کهریزک و دریاچهای بزرگ از شیرآبه که آنقدر روی هم تلنبار شده که حتی دیگر گاز مفیدی نیز از آن متصاعد نمیشود، گواه عملی نشدن آن برنامههاست. من سال 1382 بازنشسته شدم و مسئولان هم دیگر از نیروهای اجرایی و کارشناسان در این حوزه استفاده نکردند.
اکنون که وارد شورا شدهاید، برای جمعآوری زباله چه راهکار و برنامههایی دارید؟
زباله یک ثروت ملی است که به آن طلای سیاه میگویند. ما باید این طلای آلوده را به طلای پاک تبدیل کنیم و این کار یک عزم ملی و همهسویه میخواهد زیرا در کشور ما بحث زباله و مدیریت آن یک کار فرهنگی است و دولت و مردم باید برای برطرف کردن آن با هم تلاش کنند. این را همینجا باید بگویم که پس از مساله مترو و گسترش حملونقل عمومی، موضوع تفکیک زباله و مدیریت پسماند شهری دومین اولویت ما در شورای شهر خواهد بود. ما در کشورمان براساس آمار موجود، 285 روز خورشیدی داریم، چرا از این انرژی استفاده نمیشود که هم میتواند به ذخیره منابع نفتی و فسیلی بینجامد و هم اینکه ارزان و در دسترس است. با شما موافقم اما برای این کار نیازمند برنامههای پژوهشی هستیم تا با ساختن سلولهای خورشیدی و پایین آوردن هزینهها به تولید برق و گرم کردن آب مصرفی خانهها و اقداماتی از این دست نایل شویم.
از مترو بهعنوان نخستین اولویت خود نام بردید. چه برنامهای برای آن دارید؟
براساس تجربه 40 سالهام در شهرداری، نخستین راهکار را ایجاد یک سامانه نقلیه عمومی و در راس آن مترو میدانم. در کشور ما نزدیک به 80درصد سفرهای درون شهری، بهوسیله اتومبیلهای شخصی افراد است در صورتی که براساس استانداردهای جهانی، بیش از 70درصد چنین سفرهایی باید با استفاده از مترو باشد. به جای ساختن این شمار پل و بزرگراه بهتر است در فکر گسترش مترو باشیم. ساختن این تعداد بزرگراه و پل به نوعی غیرمستقیم دعوت از مردم برای آوردن اتومبیل در خیابانهاست. در کشور با بیش از 125 روز آلوده روبهرو هستیم که این امر تنها و تنها به عدم مدیریت شهری برمیگردد.
در این برنامه مونوریل و راهاندازه آن نیز در دستور کارتان وجود دارد؟
در این مورد آمار و اطلاع دقیقی ندارم، اما این را میدانم که دنیا تمامی این راهها را آزمایش کرده است و همه آنها به مترو، به عنوان وسیله نقلیهای که نه روی زمین است و نه آلودگیای ایجاد میکند، همنظر هستند. بنابراین ترجیح و اولویت ما روی گسترش مترو بهعنوان وسیلهای در راس هرم حملونقل کلانشهری مانند تهران است.
همانگونه که میدانید انرژی در دنیا، نسبت به کشور ما؛ بسیارگران است، گمان نمیکنید که شاید یکی از بیتوجهیها در جامعه و از سوی مردم، ارزان بودن آن باشد؟
تا اندازهای درست است اما شما نمیتوانید بدون درست کردن وضعیت اقتصادی مردم و بدون آنکه در این مورد فرهنگسازی کرده باشید، چشمداشت عملکرد مثبت از مردم داشته باشید. مردم باید درآمدی متناسب با مخارج زندگیشان داشته باشند و امیدی که در جامعهای زندگی میکنند که برای خود آنها و در خدمت آنهاست. هنگامیکه پای سیاست از حوزههایی اینچنینی کوتاه شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
شورای شهر چهارم تا چه اندازه روی مشکلات محیطزیستی با شما همنظر است؟
این که تا چه اندازه همداستان هستیم بعدها روشن خواهد شد و از دید من موضوع مهم این نیست، بلکه مهم این است که خوشبختانه در شورا افرادی برسرکار آمدهاند که همگی حسننیت داشته و در فکر خدمت به جامعه هستند. مدیریت شهری، آن هم در کلانشهری مانند تهران، که پیشانی نظام است، امری است بسیار مهم و کلان. شورای شهر با افراد دلسوز و باتجربه که بیشتر هم از اعضای دورههای پیشین آن هستند، باید در پی تولید فکر و حل مشکلات مردم باشد.
شهردار آینده تهران تا چه اندازه میتواند در فراهم کردن بستری مناسب، کمکرسان باشد؟
شهرداری که به دور از جنجالهای سیاسی در پی بهبود مسائل و مشکلات شهری باشد میتواند بر تمامی این موضوعات و مشکلات نقش بسیار مهمی داشته باشد. هرگز به تقسیمبندیهای جناحی قائل نبوده و نیستم و شهردار اصلح و کارآمد کسی است که با نگاهی کارشناسانه سعی در به جود آوردن شهری بهتر داشته باشد. متاسفانه شهرداری تبدیل به پایگاهی به سمت سکوی ریاستجمهوری شده است و تمام آرزوی من این است که افراد برای رفتن به پاستور، خیابان بهشت را انتخاب نکنند و اگر شهردار خواهان پستی مانند ریاست جمهوری است، چه بهتر که مردم مسبب این پرتاب باشند و تنها در صورتی این رویداد رخ میدهد که مردم شهردار را از آن خود و شهرشان بدانند اینگونه همگان در برابر هم احساس مسئولیت خواهند کرد.