سلامت نیوز : «چهلوپنج ساله بود؛ مجرد و بیکار. هر روز، ساعتهای زیادی را صرف صحبت با دوستانش میکرد. گاهی هم که امور بر وفق مرادش نبود یا از سوی خانواده به خاطر این وقت تلفکردنها از او انتقاد میشد، به قدری برمیآشفت که کار به شکستن در و پنجره و پرتاب ظرف و ظروف میرسید. معتقد بود بسیار باهوش است و حق او همیشه ضایع میشود و در واقع بیتوجهی پدر و مادر نگذاشته است استعداد او شکوفا شود وگرنه حتی میتوانست دبیرکل سازمان ملل شود. مشخص بود فرد باهوشی است، اما در عین حال پشتکار نداشت و در کنترل خشم خود ناتوان بود. اینها به اضافه فرافکنیهای بیش از حد، او را پس از سالها دچار رکود و بلاتکلیفی کرده بود. خانوادهاش میگفتند اعتماد به نفس کاذب دارد.»
«آقای الف، چهلودو ساله، مهندس عمران و در کار خود بسیار موفق است. همه در محیط کار از او بهعنوان الگو یاد میکنند. نظم و ترتیب او زبانزد است، اما در زندگی خانوادگیاش تاکنون دو بار ازدواج کرده که هر دو بار به طلاق منجر شده است. معتقد است همه تلاشش را در آن ازدواجها انجام داده و مستحق چنین سرنوشتی نیست و هر دو همسران سابق او افرادی قدرنشناس و مشکلدار بودهاند. بررسی هر دو ازدواج او نشان میدهد آقای الف در ایجاد روابط صمیمانه و بیان احساسات خود، چه مثبت و چه منفی، با مشکل روبهرو بوده است.»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از سیب ؛ مثال اول نشانگر دستهای از اختلالات روانشناختی به نام اختلالات شخصیت، با عنوان «اختلال شخصیت خودشیفته» است که اگرچه دیگران آنها را دچار یک اعتماد به نفس کاذب و اعصاب خردکن میداننداما این افراد عموما در لایههای عمیق درون خود احساس ناخوشایندی از ناامنی، ترس و اعتماد به نفس پایین دارند.
مثال دوم نیز بیانگر نوع دیگری از اختلالات شخصیت با عنوان «اختلال شخصیت وسواسی» است.انواع دیگری از اختلالات شخصیت نیز وجود دارند. با این حال در اینجا امکان پرداخت به جزئیات آنها وجود ندارد. بنابراین به طور کلی و به وجوه مشترک آنها اشاره خواهیم کرد. قبل از آن به تعریف شخصیت و اختلالات شخصیت اشاره میشود.
تعریف شخصیت چیست؟
واژههای شخصیت و مشکل شخصیتی برای همه ما آشناست. در عین حال از جمله بدیهیاتی است که وقتی قرار است تعریفی از آنها ارائه شود، شاید کار، آنچنان که به نظر میآید، ساده نباشد. احتمالاً شما هم شنیدهاید بعضی افراد وقتی با یک مشکل رفتاری در یک فرد روبهرو میشوند به او نسبت «بیشخصیت» میدهند و میگویند «عجب آدم بیشخصیتی است!» اما با در نظر گرفتن تعریفی برای شخصیت احتمالا کاربرد چنین برچسبی جایی ندارد.
شخصیت در یک تعریف کلی «الگوی نسبتا پایدار احساس، فکر و رفتار یک فرد است که در کنار هم ساختار شخصیتی او را میسازند.» شخصیت تحت تأثیر عواملی بویژه ژنتیک، خلقوخو، سبکهای تربیتی و جو خانواده از همان آغاز زندگی شروع به شکلگیری میکند. وجود مشکل در هر یک از این عوامل، سبب مشکلات در روند شکلگیری شخصیت میشود که در صورت حلنشدن آن در سالهای بعدی، از اواخر نوجوانی و آغاز بزرگسالی فرد را با مشکلات جدی در رفتار، احساس، روابط بین فردی، شغل و سایر امور زندگی روبهرو میکند. هر قدر آسیبهای فرد عمیقتر و مربوط به سالهای اولیه زندگی باشد، این مشکلات نیز شدیدتر میشود و الگوی ثابتی را در فرد شکل میدهد و در نتیجه تغییر آن هم مشکلتر خواهد شد.
در نتیجه، بهطور خلاصه، اختلال شخصیت الگوی ذهنی، هیجانی و رفتاری با ثبات، مزمن و غیرقابل انعطاف است که موجب مشکلات بسیار در عملکرد فرد و نارضایتی او از زندگیاش میشود.
علائم این گروه از اختلالات چیست؟
اختلالات شخصیت انواع مختلفی دارد که هرکدام علائم ویژه خود را دارند. ویژگی اصلی دستهای از آنها رفتار عجیب و غریب و نامتعارف است، اما نشانه اصلی گروهی دیگر عدم تعادل و هیجانیبودن است و دسته دیگری به صورت ویژه با اضطراب و خلق پایین شناخته میشود.
این نشانهها در بسیاری دیگر از اختلالات هم ممکن است دیده شود، اما همانطور که گفته شد، در اینجا، مشکل مزمن و پایدارتر است. در ضمن یکی از نشانههای اصلی این مشکلات که آنها را از مشکلات خفیف تر جدا میکند، آن است که این افراد خودشان وجود بیماری یا مشکل در خود را قبول ندارند و اغلب پیامدهای ناگواری را که در روابط بین فردی یا در امور خودشان پیش میآید به دیگران یا شرایط محیطی نسبت میدهند. به عنوان مثال کسی که اختلال شخصیت وسواسی از نوع شستوشو دارد و مدام به شستوشو میپردازد، معتقد است وسواس ندارد، بلکه دیگران تمیز نیستند، اما در مقابل فردی که اختلال وسواس دارد، اما نه از نوع اختلالات شخصیتی، مدام به دنبال درمان خود است. هرچند ممکن است نتیجه نگیرد، واقف است در کنار مشکلات بیرونی، عواملی از درون او را آزار میدهد و باعث ناخوشایندی او میشود که باید به آنها بپردازد.
این که این افراد به وجود مشکل در خود بینش ندارند، باعث میشود بندرت برای درمان و حل مشکلات خود به درمانگر مراجعه کنند و این موضوع مشکلات آنها را عمیقتر میکند. این مساله سبب میشود اطرافیان افراد دچار اختلال شخصیت، بسیار بیشتر از خود آنها آزار ببینند. به عنوان مثال، فردی که دچار اختلال شخصیت پارانوئید (بدبینی بیمارگونه) است و خودش درباره این مشکل ناآگاه است، اطرافیان خود را در معرض محدودیت و خشونت بسیار قرار میدهد و این در حالی است که رفتار خود را منطقی میداند.
یکی دیگر از مشکلات اصلی این افراد، مشکل در روابط بین فردی است که میتوان آن را در قالب همین مکانیسمهای دفاعی هم دید. به عنوان مثال ممکن است در روابط خود، یک فرد را برای مدتی و با مشاهده کوچکترین علامت خوب خیلی بالا ببرند و بعد از مدتی با دیدن کوچکترین ناملایمتی به حد نهایت از او متنفر شوند. در واقع بخشیدن اشتباه دیگران برای آنها خیلی سخت است که این موضوع نشان میدهد بخشیدن اشتباه خودشان هم برایشان سخت است. از سوی دیگر ممکن است به طور کامل قید روابط فردی را بزند و در انزوا قرار گیرد. بعضی افراد نیز خود را با روابط متعدد، اما سطحی مشغول نگه میدارند. با وجود این باید در نظر داشت تشخیص اختلالات شخصیت مشکل است و باید از سوی متخصص صورت پذیرد. در ضمن نکته بسیار مهم آن است که گاهی اوقات سوءمصرف مواد یا ضربه به سر علائمی شبیه اختلال شخصیت ایجاد میکند که هنگام تشخیص، باید آن را در نظر داشت.
سببشناسی اختلالات شخصیت
عوامل مختلفی در بروز اختلالات شخصیت دخیلاند که میتوان آنها را در سه دسته کلی قرار داد:
عوامل وراثتی: تحقیقات نشان میدهد وراثت در بروز اختلالات شخصیت نقش دارد.
عوامل زیستی: بالا یا پایین بودن سطح بعضی هورمونها (مانند بالا بودن سطح تستسترون یا پایین بودن سطح مونو آمین اکسیداز) با بروز اختلال شخصیت مرتبط شناخته شده است.
عوامل روانشناختی: رویکردهای مختلف روانشناختی، توضیحات متفاوتی را برای این اختلال قائلاند. به عنوان مثال رویکرد روانکاوی به زبان ساده معتقد است افراط یا تفریط والدین در برآورده کردن نیازها و خواستههای کودک در سالهای اولیه سبب توقف رشد او در بعضی مراحل میشود و استحکام شخصیت کودک را به خطر میاندازد. شدت این آسیب، فرد را در معرض اختلالات شخصیت قرار میدهد. در این حالت کودک برای مراقبت از خود، نوعی سپر دفاعی یا به اصطلاح مکانیسم دفاعی را در پیش میگیرد. به عنوان مثال فردی که به دلیل شکنندگی «خود» نمیتواند انتقاد دیگران در برابر اشتباه را تحمل کند، بسرعت احساسات یا مشکلات را به دیگری نسبت میدهد یا به اصطلاح فرافکنی میکند. وقتی تحمل روبهرو شدن با مشکلات یا ناراحتی خود را ندارد آنها را انکار و وانمود میکند مشکلی وجود ندارد؛ مانند نوجوانی که چون از درون خود را فردی ترسو میداند، سعی میکند با انجام کارهای بسیار خطرناک، شجاع جلوه کند.
آیا این اختلالات، درمان هم دارد؟
همانطور که در سببشناسی این اختلال گفته شد، عوامل مختلف زیستی، ژنتیک و روانشناختی در این اختلال نقش دارند. از اینرو در درمان این اختلال، هم دارودرمانی و هم رواندرمانی مورد استفاده قرار میگیرد. درمان دارویی در کاهش علائم اختلالات شخصیت موثر شناخته شده است. با این حال بسیاری از متخصصان اذعان دارند درمان انتخابی و اصلی بسیاری از اختلالات شخصیت، درمان روانشناختی است، که البته این کار را بسیار سخت میکند، چراکه:
1ـ همانطور که گفته شد بیشتر این افراد وجود مشکل در خود را انکار کرده و به خودی خود برای درمان مراجعه نمیکنند.
2 ـ مشکل آنها علاوه بر شدت، به دلیل عدم مداخله، مزمن میشود و همین موضوع کارایی درمان را کاهش میدهد. از اینرو در رواندرمانی این افراد، توجه به این انکار و مقاومت آنها در پذیرش باید مدنظر قرار گیرد. باید در نظر داشته باشیم انکار یا هر نوع مکانیسم دفاعی آنها ناخودآگاه است.
3 ـ پیش از این در بحث مشکل در روابط بین فردی از نوع روابط این افراد به طور خلاصه سخن گفتیم. به صورت معمول این افراد همان الگوی رابطهای را که با افراد دیگر دارند در قبال درمانگر خود هم خواهند داشت. بهعنوان نمونه مدتی ممکن است فکر کنند که این درمانگر بهترین است و از سوی دیگر با مشاهده اولین کاستی در درمان او را برای همیشه کنار بگذارند.
این عوامل در کنار هم، درمان روانشناختی و حتی دارویی اختلالات شخصیت را با مشکل روبهرو میکند. اما بهطور کلی در درمان روانشناختی این افراد، باید کمک کرد فرد آرام آرام با الگوی رفتاری و احساسی خود آشنا شود. درمانگر با باز کردن و شفاف کردن روابط و اتفاقات گوناگون زندگی فرد، الگوی حاکم بر آنها را با کمک خود فرد شناسایی میکند. بهعنوان مثال ممکن است بیمار متوجه شود در همه یا بیشتر موقعیتهای مختلف زندگیاش از راهبرد اجتناب کردن یا به اصطلاح پاک کردن صورت مساله استفاده میکند و بعد با کمک درمانگر در مورد اینکه چه احساسی باعث این مکانیسم دفاعی میشود، با خود واقعی اش ارتباط بیشتری پیدا میکند.
باید در نظر داشت بیشتر افراد دچار اختلال شخصیت از یکسو از روابط صمیمانه هراس دارند، بنابراین فاصله میگیرند و در برابر اصرار دیگران به کمک، احساس ناامنی و بیاعتمادی دارند و از سوی دیگر نسبت به احساس طرد شدن از جانب دیگران بسیار حساس هستند.
«آقای الف، چهلودو ساله، مهندس عمران و در کار خود بسیار موفق است. همه در محیط کار از او بهعنوان الگو یاد میکنند. نظم و ترتیب او زبانزد است، اما در زندگی خانوادگیاش تاکنون دو بار ازدواج کرده که هر دو بار به طلاق منجر شده است. معتقد است همه تلاشش را در آن ازدواجها انجام داده و مستحق چنین سرنوشتی نیست و هر دو همسران سابق او افرادی قدرنشناس و مشکلدار بودهاند. بررسی هر دو ازدواج او نشان میدهد آقای الف در ایجاد روابط صمیمانه و بیان احساسات خود، چه مثبت و چه منفی، با مشکل روبهرو بوده است.»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از سیب ؛ مثال اول نشانگر دستهای از اختلالات روانشناختی به نام اختلالات شخصیت، با عنوان «اختلال شخصیت خودشیفته» است که اگرچه دیگران آنها را دچار یک اعتماد به نفس کاذب و اعصاب خردکن میداننداما این افراد عموما در لایههای عمیق درون خود احساس ناخوشایندی از ناامنی، ترس و اعتماد به نفس پایین دارند.
مثال دوم نیز بیانگر نوع دیگری از اختلالات شخصیت با عنوان «اختلال شخصیت وسواسی» است.انواع دیگری از اختلالات شخصیت نیز وجود دارند. با این حال در اینجا امکان پرداخت به جزئیات آنها وجود ندارد. بنابراین به طور کلی و به وجوه مشترک آنها اشاره خواهیم کرد. قبل از آن به تعریف شخصیت و اختلالات شخصیت اشاره میشود.
تعریف شخصیت چیست؟
واژههای شخصیت و مشکل شخصیتی برای همه ما آشناست. در عین حال از جمله بدیهیاتی است که وقتی قرار است تعریفی از آنها ارائه شود، شاید کار، آنچنان که به نظر میآید، ساده نباشد. احتمالاً شما هم شنیدهاید بعضی افراد وقتی با یک مشکل رفتاری در یک فرد روبهرو میشوند به او نسبت «بیشخصیت» میدهند و میگویند «عجب آدم بیشخصیتی است!» اما با در نظر گرفتن تعریفی برای شخصیت احتمالا کاربرد چنین برچسبی جایی ندارد.
شخصیت در یک تعریف کلی «الگوی نسبتا پایدار احساس، فکر و رفتار یک فرد است که در کنار هم ساختار شخصیتی او را میسازند.» شخصیت تحت تأثیر عواملی بویژه ژنتیک، خلقوخو، سبکهای تربیتی و جو خانواده از همان آغاز زندگی شروع به شکلگیری میکند. وجود مشکل در هر یک از این عوامل، سبب مشکلات در روند شکلگیری شخصیت میشود که در صورت حلنشدن آن در سالهای بعدی، از اواخر نوجوانی و آغاز بزرگسالی فرد را با مشکلات جدی در رفتار، احساس، روابط بین فردی، شغل و سایر امور زندگی روبهرو میکند. هر قدر آسیبهای فرد عمیقتر و مربوط به سالهای اولیه زندگی باشد، این مشکلات نیز شدیدتر میشود و الگوی ثابتی را در فرد شکل میدهد و در نتیجه تغییر آن هم مشکلتر خواهد شد.
در نتیجه، بهطور خلاصه، اختلال شخصیت الگوی ذهنی، هیجانی و رفتاری با ثبات، مزمن و غیرقابل انعطاف است که موجب مشکلات بسیار در عملکرد فرد و نارضایتی او از زندگیاش میشود.
علائم این گروه از اختلالات چیست؟
اختلالات شخصیت انواع مختلفی دارد که هرکدام علائم ویژه خود را دارند. ویژگی اصلی دستهای از آنها رفتار عجیب و غریب و نامتعارف است، اما نشانه اصلی گروهی دیگر عدم تعادل و هیجانیبودن است و دسته دیگری به صورت ویژه با اضطراب و خلق پایین شناخته میشود.
این نشانهها در بسیاری دیگر از اختلالات هم ممکن است دیده شود، اما همانطور که گفته شد، در اینجا، مشکل مزمن و پایدارتر است. در ضمن یکی از نشانههای اصلی این مشکلات که آنها را از مشکلات خفیف تر جدا میکند، آن است که این افراد خودشان وجود بیماری یا مشکل در خود را قبول ندارند و اغلب پیامدهای ناگواری را که در روابط بین فردی یا در امور خودشان پیش میآید به دیگران یا شرایط محیطی نسبت میدهند. به عنوان مثال کسی که اختلال شخصیت وسواسی از نوع شستوشو دارد و مدام به شستوشو میپردازد، معتقد است وسواس ندارد، بلکه دیگران تمیز نیستند، اما در مقابل فردی که اختلال وسواس دارد، اما نه از نوع اختلالات شخصیتی، مدام به دنبال درمان خود است. هرچند ممکن است نتیجه نگیرد، واقف است در کنار مشکلات بیرونی، عواملی از درون او را آزار میدهد و باعث ناخوشایندی او میشود که باید به آنها بپردازد.
این که این افراد به وجود مشکل در خود بینش ندارند، باعث میشود بندرت برای درمان و حل مشکلات خود به درمانگر مراجعه کنند و این موضوع مشکلات آنها را عمیقتر میکند. این مساله سبب میشود اطرافیان افراد دچار اختلال شخصیت، بسیار بیشتر از خود آنها آزار ببینند. به عنوان مثال، فردی که دچار اختلال شخصیت پارانوئید (بدبینی بیمارگونه) است و خودش درباره این مشکل ناآگاه است، اطرافیان خود را در معرض محدودیت و خشونت بسیار قرار میدهد و این در حالی است که رفتار خود را منطقی میداند.
یکی دیگر از مشکلات اصلی این افراد، مشکل در روابط بین فردی است که میتوان آن را در قالب همین مکانیسمهای دفاعی هم دید. به عنوان مثال ممکن است در روابط خود، یک فرد را برای مدتی و با مشاهده کوچکترین علامت خوب خیلی بالا ببرند و بعد از مدتی با دیدن کوچکترین ناملایمتی به حد نهایت از او متنفر شوند. در واقع بخشیدن اشتباه دیگران برای آنها خیلی سخت است که این موضوع نشان میدهد بخشیدن اشتباه خودشان هم برایشان سخت است. از سوی دیگر ممکن است به طور کامل قید روابط فردی را بزند و در انزوا قرار گیرد. بعضی افراد نیز خود را با روابط متعدد، اما سطحی مشغول نگه میدارند. با وجود این باید در نظر داشت تشخیص اختلالات شخصیت مشکل است و باید از سوی متخصص صورت پذیرد. در ضمن نکته بسیار مهم آن است که گاهی اوقات سوءمصرف مواد یا ضربه به سر علائمی شبیه اختلال شخصیت ایجاد میکند که هنگام تشخیص، باید آن را در نظر داشت.
سببشناسی اختلالات شخصیت
عوامل مختلفی در بروز اختلالات شخصیت دخیلاند که میتوان آنها را در سه دسته کلی قرار داد:
عوامل وراثتی: تحقیقات نشان میدهد وراثت در بروز اختلالات شخصیت نقش دارد.
عوامل زیستی: بالا یا پایین بودن سطح بعضی هورمونها (مانند بالا بودن سطح تستسترون یا پایین بودن سطح مونو آمین اکسیداز) با بروز اختلال شخصیت مرتبط شناخته شده است.
عوامل روانشناختی: رویکردهای مختلف روانشناختی، توضیحات متفاوتی را برای این اختلال قائلاند. به عنوان مثال رویکرد روانکاوی به زبان ساده معتقد است افراط یا تفریط والدین در برآورده کردن نیازها و خواستههای کودک در سالهای اولیه سبب توقف رشد او در بعضی مراحل میشود و استحکام شخصیت کودک را به خطر میاندازد. شدت این آسیب، فرد را در معرض اختلالات شخصیت قرار میدهد. در این حالت کودک برای مراقبت از خود، نوعی سپر دفاعی یا به اصطلاح مکانیسم دفاعی را در پیش میگیرد. به عنوان مثال فردی که به دلیل شکنندگی «خود» نمیتواند انتقاد دیگران در برابر اشتباه را تحمل کند، بسرعت احساسات یا مشکلات را به دیگری نسبت میدهد یا به اصطلاح فرافکنی میکند. وقتی تحمل روبهرو شدن با مشکلات یا ناراحتی خود را ندارد آنها را انکار و وانمود میکند مشکلی وجود ندارد؛ مانند نوجوانی که چون از درون خود را فردی ترسو میداند، سعی میکند با انجام کارهای بسیار خطرناک، شجاع جلوه کند.
آیا این اختلالات، درمان هم دارد؟
همانطور که در سببشناسی این اختلال گفته شد، عوامل مختلف زیستی، ژنتیک و روانشناختی در این اختلال نقش دارند. از اینرو در درمان این اختلال، هم دارودرمانی و هم رواندرمانی مورد استفاده قرار میگیرد. درمان دارویی در کاهش علائم اختلالات شخصیت موثر شناخته شده است. با این حال بسیاری از متخصصان اذعان دارند درمان انتخابی و اصلی بسیاری از اختلالات شخصیت، درمان روانشناختی است، که البته این کار را بسیار سخت میکند، چراکه:
1ـ همانطور که گفته شد بیشتر این افراد وجود مشکل در خود را انکار کرده و به خودی خود برای درمان مراجعه نمیکنند.
2 ـ مشکل آنها علاوه بر شدت، به دلیل عدم مداخله، مزمن میشود و همین موضوع کارایی درمان را کاهش میدهد. از اینرو در رواندرمانی این افراد، توجه به این انکار و مقاومت آنها در پذیرش باید مدنظر قرار گیرد. باید در نظر داشته باشیم انکار یا هر نوع مکانیسم دفاعی آنها ناخودآگاه است.
3 ـ پیش از این در بحث مشکل در روابط بین فردی از نوع روابط این افراد به طور خلاصه سخن گفتیم. به صورت معمول این افراد همان الگوی رابطهای را که با افراد دیگر دارند در قبال درمانگر خود هم خواهند داشت. بهعنوان نمونه مدتی ممکن است فکر کنند که این درمانگر بهترین است و از سوی دیگر با مشاهده اولین کاستی در درمان او را برای همیشه کنار بگذارند.
این عوامل در کنار هم، درمان روانشناختی و حتی دارویی اختلالات شخصیت را با مشکل روبهرو میکند. اما بهطور کلی در درمان روانشناختی این افراد، باید کمک کرد فرد آرام آرام با الگوی رفتاری و احساسی خود آشنا شود. درمانگر با باز کردن و شفاف کردن روابط و اتفاقات گوناگون زندگی فرد، الگوی حاکم بر آنها را با کمک خود فرد شناسایی میکند. بهعنوان مثال ممکن است بیمار متوجه شود در همه یا بیشتر موقعیتهای مختلف زندگیاش از راهبرد اجتناب کردن یا به اصطلاح پاک کردن صورت مساله استفاده میکند و بعد با کمک درمانگر در مورد اینکه چه احساسی باعث این مکانیسم دفاعی میشود، با خود واقعی اش ارتباط بیشتری پیدا میکند.
باید در نظر داشت بیشتر افراد دچار اختلال شخصیت از یکسو از روابط صمیمانه هراس دارند، بنابراین فاصله میگیرند و در برابر اصرار دیگران به کمک، احساس ناامنی و بیاعتمادی دارند و از سوی دیگر نسبت به احساس طرد شدن از جانب دیگران بسیار حساس هستند.